هایک، دستِ بازار و راه حل آن
فوریه 3, 2019تاریخ جهان: تمدن بینالنهرین
فوریه 4, 2019
فریدریش هایک و اقتصاد نئو لیبرال
فریدریش هایِک مشهورترین اقتصاددان نئولیبرال است که مکتب او به مکتب اتریش هم شهرت دارد. او معتقد بود که باید دست بازار قیمتها را تعیین کند. این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به آثار و اندیشه او میپردازد.
فریدریش آگوست فون هایِک، اقتصاددان سیاسیای بود که روی درک مردم از مفهوم آزادی در جوامع سرمایهداری اثر بزرگی گذاشت. برای هایک آزادی به معنی دموکراسی یا تعهد به اندیشههای آزادیخواهانه نبود. او فکر میکرد آزادی سیاستی است که عمداً رقابت، تحرک بازار و قیمتها را به عنوان عامل ایجاد نظم میپذیرد. از دید هایک این بازار است که آزادی فردی را بیمه میکند و برعکس دخالت دولت در بازار است که سازوکار آزادی را به هم میریزد و جامعه را در راهی میاندازد که به قول هایک به رعیتی و بردگی ختم میشود.
هایک از خانوادۀ اشرافی امپراتوری اتریش ــ مجارستان بود. پدرش که خانوادۀ دانشمندی داشت، پزشک بود و مدرس پارهوقت گیاهشناسی. کودکی هایک به فکر کردن دربارۀ فلسفه و اقتصاد گذشت. بعد از دورۀ کوتاه خدمت در ارتش اتریش ــ مجارستان در جنگ اول، هایک در دانشگاه وین دانشجو شد و دکترای حقوق و فلسفۀ سیاسی گرفت و بعد از آن اقتصاددان دانشگاهی شد. کار هایک به دو دوره تقسیم میشود. دورۀ اول تا اواخر دهۀ چهل عمدتاً در مدرسۀ اقتصاد لندن گذشت؛ جایی که هایک در بحثهای روز دربارۀ اقتصاد کلان شرکت میکرد. دورۀ دوم متنوعتر بود. از 1945 به بعد اول در شیکاگو و بعد فرایبورگ، لس آنجلس و سالزبورگ، هایک دربارۀ موضوعات مختلفی درس داد و سخنرانی کرد. اقتصاد، همینطور سیاست، روانشناسی، فلسفه و فلسفۀ علم. هرچند رسماً در 1968 بازنشسته شد، در دهۀ هفتاد و هشتاد بود که هایک بیشترین تأثیر را گذاشت. در 1974 جایزۀ نوبل در اقتصاد را گرفت و به دنبال آن در دولتهای رونالد ریگان و مارگارت تاچر به شدت اثرگذار شد.
در طول حضورش در دانشکدۀ اقتصاد لندن که در 1931 به آن پیوست، با چندین اندیشۀ معاصر در نظریۀ اقتصادی، مباحثه و چالش داشت. بیشتر این مباحثات دربارۀ چرخههای کسبوکار بود. به زبان ساده اینکه اقتصادها چطور رشد میکنند یا دچار رکود میشوند. نظریۀ اقتصاد سنتی باور دارد که در درازمدت بازار به تعادل میرسد. در یک کلام دورههای فراوانی و کمبود خودبهخود با فرایندهای بازار به تعادل میرسند و به توزیع بهینۀ منابع در یک نظام اقتصادی منتهی میشوند. مشکل اینجاست که دورههای رکود و رونق اقتصادی مدام تکرار میشوند و شدیدتر از انتظارند.
وقتی اقتصاد جهانی در اواخر دهۀ بیست و بعد در دهۀ سی به بحران خورد و بعد از هم پاشید، بحثهای داغی راه افتاد که چرا این اتفاق میافتد. هایک که موضع تقریباً کلاسیک و سنتی داشت، متمرکز شد روی مسئلۀ عرضه. دید که وقتی اقتصادها در رکود هستند بانکهای مرکزی به طور مصنوعی پول بیشتری به اقتصاد تزریق میکنند، با چاپ پول یا پایین آوردن نرخ بهره یا هر دو، تا سرمایهگذاری به جای پسانداز تشویق بشود. هایک گفت این کار اشتباه است. وقتی پول و وام به سادگی در دسترس باشد، کارآفرینان روی محصولاتی سرمایهگذاری میکنند که الزاماً مطلوب مصرفکنندهها نیست. وقتی این محصولات فروش نرفت، شرکتها ورشکست میشوند، چون ظرفیت اقتصادی جایی سرمایهگذاری شده است که نباید میشد. علاوه بر آن وامهای ارزان هم سرمایهگذاری بلندمدت را تشویق میکند. هایک گفت این هم مشکلساز میشود، چون باعث میشود کارآفرینان فرصت سودهای کوتاهمدت را از دست بدهند؛ سودی که موتور اقتصاد را روشن میکند.
مقاومت در برابر وسوسۀ چاپ پول از دید هایک برای حل مشکل بحران رکود ضروری است. همکاران هایک در دانشکدۀ اقتصاد لندن پذیرای رویکرد کلاسیکش بودند. ولی آن طرفتر در کمبریج عقاید دیگری بر اساس اندیشههای جان مینارد کینز در حال شکلگیری بود. کینز میگفت مشکلات اقتصاد دهۀ سی بیشتر به تقاضا مربوط میشد نه عرضه. از دید کینز دولت باید در خدمات عمومی سرمایهگذاری کند، مثلاً راهسازی، تا شغل ایجاد شود و مردم پول دربیاورند تا بتوانند خرج کنند تا اقتصاد رشد کند. برای کینز اشتغال نهتنها یک هدف اجتماعی ستودنی بود، بلکه برای اقتصاد حیاتی بود. نظریۀ تقاضامحور کینز از اساس در تقابل با اندیشۀ هایک بود. هایک میگفت تمرکز دولت روی ایجاد اشتغال، خودش عرضه و چاپ پول را بالا میبرد. این مسئله تورمی ایجاد میکند شبیه چیزی که ثروت خانوادۀ اشرافی هایک را نابود کرد؛ وقتی که اتریش در دهۀ بیست دچار تورم افسارگسیخته شد.
طی دهۀ سی هایک و کینز نامهنگاری میکردند، مشاجرههای سختی داشتند و هیچ نقطۀ مشترکی برای تفاهم نداشتند. طی جنگ جهانی دوم در شرایط عجیبی ملاقات کردند. به خاطر بمباران لندن دانشکدۀ اقتصاد از لندن به کمبریج منتقل شده بود. یک شب کینز و هایک با هم روی سقف نمازخانۀ کینگزکالج برای خطر آتشسوزی نگهبانی میدادند. متأسفانه نمیدانیم آن شب دربارۀ چه حرف زدند.
نیمۀ دوم دورۀ کاری هایک با خروج از بحثهای خشک نظری و انتشار مشهورترین اثرش مشخص میشود؛ راه بردگی (The Road to Serfdom). کتاب به نوعی کارِ دوران جنگ بود که نوشتنش به او تحمیل شده بود، چون هایک به عنوان یک آلمانی بالقوه اجازۀ خدمت در ارتش انگلیس در دورۀ جنگ را نداشت. برعکسِ عقاید کینز دربارۀ برنامهریزی اقتصادی که در محافل دولتی پذیرفته شده بود، کتاب راه بردگی میخواست مردم را از دست خودشان نجات بدهد، یا دقیقتر: از دست دولت مرکزی! هایک چند استدلال کلیدی طرح کرد. اول اینکه تمایل آلمانیها به دولتهای خودکامه ربطی به نژادشان ندارد. آن زمان این فکر شایع بود که فرهنگ آلمانی یا نژادشان به دولتهای مستبد و توسعهطلب مستعدشان میکند. هایک این را رد کرد. هایک گفت اشتباه آلمان و بهطور مشابه شوروی، برنامهریزی دولتی بوده است که در عملکرد طبیعی بازار اختلال ایجاد میکند. او گفت مشکل برنامهریزی دولتی این است که مسئولیت و اختیارات برنامهریزی به یک نفر واگذار میشود. در یک دولت دیوانسالار نهایتاً یک فرد باید تصمیم بگیرد چه مسیری در پیش بگیرند و در طول مدت خاصی باید مکرراً به حرف او تمکین کرد. بر این اساس برنامهریزی اقتصادی جامعه را ناخواسته به دیکتاتوری میرساند. هایک فقط نگران نبود که باید به رأی یک نفر تمکین کرد، از اساس میگفت هیچ فردی نمیتواند برای اقتصاد تصمیمات عاقلانه بگیرد. چون اطلاعات کافی بر مبنای تصمیمگیریهایشان ندارند. دقیقتر بگوییم، هایک ضرورتاً دیکتاتوری را محکوم نمیکرد. چون منظورش از آزادی جامعهای بود که در آن بازار به همهچیز سازمان میداد. این الزاماً به معنی تصمیمگیری از طریق صندوق رأی نیست.
هایک با دیکتاتورهایی که سیاست بازار آزاد اعمال کنند و دولت را در اقتصاد دخالت ندهند هیچ مشکلی نداشت. دیکتاتورهایی که برنامهریزی اقتصادی میکردند از دید هایک مشکل اصلی بودند. میگفت بازارها یک شبکۀ پیچیدهاند با میلیونها و حتی میلیاردها معامله در آنِ واحد. حتی اگر ابتداییترین معاملات بازار را در نظر بگیریم این را میفهمیم. خرید و فروش، سرمایهگذاری و یا خروج سرمایه از یک کالا، دورههای قحطی و فراوانی، اینها تعیین میکنند چقدر غذا وجود دارد و قیمتش چند است، که قانون عرضه و تقاضا برش حاکم است. مردم وقتی تصمیم میگیرند کالایی را بخرند یا نه، قیمتش را تعیین میکنند. اگر نایاب بشود، قیمتش باید برود بالا. اگر فراوان بشود قیمتش میآید پایین. از این نظر بازار مثل یک رفراندوم دائمی است دربارۀ ارزش کالاها در یک اقتصاد. برای هایک بازار نوعی توافق جمعی است که بین همۀ آنهایی که در آن بازار کار میکنند اتفاق میافتد تا ارزش کالا و خدمات تعیین بشود.
در مقابلِ خِرد جمعی صدها، هزاران یا میلیونها نفر، یک برنامهریز منفرد چه برای گفتن دارد که برتر از بقیه باشد؟ آزادی برای هایک این بود که بگذارند بازار کار خودش را بکند. کتاب راه بردگی آیندۀ شغلی هایک را تضمین کرد. بلافاصله پرفروش شد. در طول جنگ جهانی دوم به خاطر کمبود کاغذ چاپش محدود شد. تقریباً خریدش ناممکن بود چون تقاضا بالا بود. در آمریکا خلاصۀ کتاب در مجلۀ ریدرز دایجست پیام کتاب را به عموم مردم رساند. و همینطور سخنرانیهای سال 1945 در جاهای مختلف آمریکا. هایک که سیاستگذارها و اقتصاددانهای انگلیسی به او کممحلی کرده بودند از استقبال آمریکاییها ذوقزده شده بود. در 1950 به دانشگاه شیکاگو نقل مکان کرد که شد مرکز تفکر اقتصادی نئولیبرال. چیزی که هایک را به آن میشناسند، همانطور که کمبریج با مکتب کینز شناخته میشود. اما با وجود محبوبیت راه بردگی دو واکنش منفی شکل گرفت. اول همکارانش که کلاً با او موافق بودند، این کتاب را در سطح روزنامهنگاری دمدستی ارزیابی کردند نه یک کار تخصصی. کینز کتاب را خواند و نامهای فرستاد که در مجموع تحسین محتوای کتاب بود. اما در آخر نامه خیلی سریع هایک را به چالش کشید که حد و مقدار دخالت دولت در اقتصاد را کجا قرار میدهد؟ بالاخره مقداری برنامهریزی که لازم بود. هایک که آنارشیست اقتصادی نبود! و کینز میپرسید بالاخره این خط را کجا میکشی؟ پاسخ هایک به کینز سالها زمان برد. کینز در 1946 درگذشت. پاسخ در 1960 در کتاب در سنگر آزادی (The Constitution of Liberty) داده شد. کتاب این هدفِ عملگرایانه است که مرز بین دولت و بازار کجاست. بین دست راستیها خیلی اثرگذار شد. نقل است که در جلسهای با دپارتمان پژوهشی محافظهکار در 1975 مارگارت تاچر در جواب مقالهای در فلسفۀ سیاسی، دست کرد در کیفش و یک نسخه از منشور آزادی را در آورد. گرفتش بالا و گفت: «ما به این اعتقاد داریم.»
در ادامۀ قرن بیستم عقاید هایک رایجتر شد. این فکر که دولت باید محدود بشود به چارچوب قانونی که کارآفرینان داخلش به بازار آزاد عمل کنند، الان دیگر قلب اندیشۀ سیاسی غالب شده است. خیلی از سیاستمدارها و بخش عمدهای از جامعه به توان دولت برای برنامهریزی و سادهترین تصمیمات اقتصادی شک دارند. این مدیون اخطارهای هایک دربارۀ برنامههای ضدلیبرالی و ناتوانی برنامهریزان از درک دنیای اقتصاد است. حتی با بحران اقتصادی جهانی 2008 و رکود اقتصادی طولانی، اعتقاد به برنامههای دولتی بین مردم احیا نشد. شاهدش این است که کتاب راه بردگی دوباره در فهرست پرفروشهای آمازون در اوایل 2010 اول شد. هرچند عقاید کتاب مربوط به بیش از شصت سال پیش است.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
ویراستار: الهام نوبخت
نظرات اقتصادی آدام اسمیت
نظرات اقتصادی کارل مارکس
4 دیدگاه
با درود و سپاس
ویدئوی هایک در آپارات قابل دسترسی نیست. در صورت امکان اصلاح فرمایید.
سلام، آیا در این سایت می تونید ویدیو رو ببینید؟
با سلام
متاسفانه فیلم قابل دیدن نیست، یعنی اصولا گویا جایگاهی برای نشان دادن فیلم در نظر گرفته نشده است
سلام فیلم در لپ تاپ ویندوز، مک، گوش آیفون و آی پد قابل دیدن هست. ممکنه زمانی که امتحان کردید سایت آپارات قطع بوده. با چه وسیله ای امتحان کردید؟