چرا پسرها خجالت می کشند مادرشان را مامان صدا کنند؟
ژانویه 22, 2019آدم مناسب برای ازدواج
ژانویه 23, 2019
درمان عشقهای بیحاصل و بیپاسخ
عشقهای بیحاصل و بیپاسخ گاه دورههای طولانی از زندگی ما را تلخ میکنند اما اگر برخی حقایق ساده درباره عشق را بدانیم شاید بتوانیم غم و حسرتهای غیر ضروری را درمان کنیم.
در دورههای طوفانی زندگی از عشقهای یکطرفه و بیجواب در عذابیم؛ حسرت میخوریم و مطمئن هستیم که اگر این موجود گریزپا فقط جواب لبخندمان را میداد، شام میماند یا با ما ازدواج میکرد، خوشبخت میشدیم. آرزوبهدل هستیم برای خوشیهای ظاهراً نزدیک و واقعی، و دیوانه میشویم از اینکه دستمان به آنها نمیرسد.
این مواقع اغلب نصیحت میشنویم که «فراموشش کن! حالا که او نمیخواهد برو سراغ یکی دیگر!»
ولی این حسننیّت گمراه کننده است. درمانِ عشق، تلاش برای فراموش کردن معشوق گریزپا نیست. درمانش این است که دقیق فکر کنیم به اینکه این آدم واقعاً کیست.
هر آدمی از نزدیک مشکلات جدّیای دارد. همۀ ما اگر دقیق بررسی شویم، انتخابهای چالشبرانگیزی هستیم: بداخلاق و سطحی و موذی و پخمه و احساساتی و گیج و سرد و بیثباتیم. تنها چیزی که نمیگذارد این را در مورد دیگران ببینیم، بیخبری است. بر اساس جزئیاتِ جذّاب بیرونی تصوّر میکنیم که معشوق ما به طرز معجزهآسایی از قوانین فراگیر انسانی مستثناست.
ولی اینطور نیست؛ ما آنها را درست نشناختهایم. این است که عشقهای بیوصال را اینقدر سوزان و طولانی و تلخ میکند. معشوق وقتی نمیگذارد نزدیکش شویم، در واقع نمیگذارد از او خسته شویم و نمیگذارد آزاد و رها شویم؛ آزادیای که معمولاً نتیجۀ عشقهای به وصال رسیده است. آنچه شیفتهمان کرده کمالشان نیست، بیخبری ما از اشکالاتشان است.
پس درمان عشقِ بی پاسخ اساساً ساده است: معشوق را بهتر بشناسید. هر چه بیشتر کشفشان کنیم، کمتر به نظر میرسد دوای همۀ دردهای ما باشند. تازه میفهمیم چه جزئیات دلآزاری دارند؛ چقدر لجباز و خردهگیر و سرد و چقدر زودرنجاند! در واقع اگر بشناسیمشان میفهمیم چقدر شبیه بقیه هستند.
تماس مکرّر با حقیقتِ یک انسان، جایی برای عشق سوزان رمانتیک نمیگذارد. آن تحسین بیحساب که ریشۀ عشق است، با علمِ حاصل از زندگی مشترک فرو میریزد. نامردیِ عشق بیوصال این نیست که دوستمان ندارند؛ این است که امیدوار شدهایم، ولی آن علم رهاییبخش به نقایص را پیدا نکردهایم تا ناامید و در نتیجه خلاص شویم. چون شفای حاصل از تماس ممکن نیست، باید تصوّرش کرد. باید قبول کرد وقتی جزئیات معلوم شود، شکی نیست که مثل همه آزاردهنده هستند.
باید این را قبول کنیم، نه چون این فرد خاص اینطور است، بلکه چون او هم نهایتاً انسان است و ما این حقیقت شاد و غمگین را در مورد همۀ انسانها میدانیم.