یووال نوح هراری و دیدگاه رمانتیک درباره عصر شکار
فوریه 1, 2019فریدریش هایک و اقتصاد نئو لیبرال
فوریه 3, 2019هایک، دستِ بازار و راه حل آن
هایک معتقد بود دست بازار را باید باز گذاشت تا قیمتها بطور طبیعی تعیین شوند.
در مقالهای درباره یووال نوح هراری، به نظراتی اشاره کردم که میتوان آن را پوپولیزم تاریخی نامید. (فقط یک نمونه آن: رمانتیک جلوه دادن عصر شکار و تخریب انقلاب کشاورزی) و توضیح دادم که هدف، انحراف افکار عمومی از مسیر نادرستی است که شاید ۵۰ سال است جهان در پیش گرفته (نه پانزده هزار سال!). دوستی سوال کرده مگر پنجاه سال پیش چه اتفاقی افتاد و راه حل چیست؟
در حدود پنجاه سال پیش تفسیر ویژهای از سرمایهداری (از نظر حقوقی) بطور بلامنازع غالب شد که تقریبا به طور کامل دست شرکتهای بزرگ خصوصی چند ملیتی را برای نابودی سیاره باز کرد. اساس فلسفی آن اعتقاد به امکان رشد اقتصادی نامحدود و اعتماد به غریزه سودجویی انسان بود و مشهورترین نظریه پرداز اقتصادی آن شاید “فریدیش هایِک” باشد. کلید واژههای: اقتصاد نئولیبرال، مکتب اتریش، ریگانیزم و تاچِریزم هم گاهی برای اشاره به مفاهیم مشابه به کار میرود.
این اندیشه در ایران به دلیل محدودیتهای اجتماعی و نوع خاصی از “آرزو به دل ماندگی” متاسفانه طرفداران زیادی در میان افراد تحصیلکرده دارد و گاهی دوای همه دردها تصور میشود بطوری که کتاب constitution of freedom هایک را با ادبیات حماسی، ترجمه کردهایم: “در سنگر آزادی”!
اما در جهان آزاد، فاجعه این تفکر روزبروز بیشتر روشن میشود. مخالفان امروزی این تفکر کمونیستها و داعش نیستند. دانشمندان علومپایه و اساتید دانشگاهیاند.
بعضی از تبعات این نظام اقتصادی-حقوقی (مکتب هایک) در طی پنجاه سال اخیر اینها بودهاست:
۱-آزادی کامل شرکتهای نفت و ذغال سنگ برای نابودی محیط زیست و تولید بیسابقه گازهای گلخانهای و محدود کردن شانس رقابت انرژیهای جایگزین به بهانه باز گذاشتن “دست بازار”
۲-امکان لابی سیاسی برای بیاثرکردن اقدامات عاقلانه طرفداران زیستبوم تا جایی که در کشوری مثل آمریکا این شرکتها رئیس جمهور تعیین میکنند. بر اساس قوانین فعلی تجارت جهانی چنانچه شما در مقام رییس جمهور یک کشور بخواهید در کشور خود با نفوذ این لابیها مقابله کنید، می توانند دولت شما را دادگاهی کنند. (شرکتهای خصوصی میتوانند کشورها را دادگاهی کنند!)
۳-این امکان که شرکتها با خرید سهام خودشان، ارزش آن را بطور مصنوعی بالا نگاه دارند. وضعیتی که به اعتقاد بسیاری، شرکتهای فناوری نظیر گوگل، فیس بوک، اپل و غیره در حال حاضر دارند. اپل بتازگی حتی فروش سالیانه خود را مخفی می کند زیرا افت فروش توجیه کننده ارزش بالای سهام آن نیست. اینکار شبیه این است که رای بخرید و از رفراندوم مشتریان واقعی برای تعیین قیمت سهام خود جلوگیری کنید.
۴-نظام بازار آزادِ نئولیبرال شکاف طبقاتی را تا حدی بالا برده که زمینه برای ظهور دوباره پوپولیزم در تمام جهان به شکل حیرتآوری فراهم شده است. هر چه شرایط اقلیم و معیشت بدتر میشود، توضیح علتشناسی و آسیبشناسی برای عوامِ عصبانی سختتر شده و شانس تصمیم درست از طریق صندوق رای کمتر میشود. مردم آمادهاند به کسانی رای بدهند که قولهای غیرواقع بینانه می دهند یا ترسهای بیمارگونه ایجاد می کنند(دگرهراسی و زنوفوبیا)
۵-مالیات بسیار پایین به ثروتمندترین و مخربترین و غیرمسوولترین شرکتها جایزه میدهد بدون آنکه فرصتهای شغلی جدید ایجاد شود.
راه حل:
ابتدا اجازه دهید به مسیرهای جایگزین فکر کنیم چنانچه تصمیم درست اتخاذ نشود.
جایگزین اول: فشار اقلیمی و شکاف طبقاتی و بیگانه هراسی در سراسر جهان پوپولیستهای بیشتر و بیشتری را بر سر کار بیاورد، مثلا چیزی مشابه فاجعه آمریکا و برزیل در فرانسه و آلمان و کانادا هم اتفاق بیفتد و با شیب تند در یک جهان (چند هیتلری) به سوی جنگ جهانی و پاکسازیهای قومی-نژادی پیش برویم.
جایگزین دوم: در سطح سیاسی هیچ بحران حادی اتفاق نیفتد اما تغییرات اقلیمی با شیب متوسط تا پیش از سال ۲۱۰۰ و شاید ۲۰۵۰، جوامع را به سمت آوارگی اقلیمی و فروپاشی خاموش پیش ببرند.
راهحل عاقلانه و حداقلی
۱-اعلام شرایط اضطراری اقلیمی و توضیح برای مردم جهان که حتی قاطعترین و خیرخواهانهترین اقدامات هم نتایج مثبت در کوتاه مدت نخواهد داشت و باید انتظارات را پایین آورد و به بی ثباتی دامن نزد.
۲-طراحی ساز و کار سیاسی که پوپولیزم و فاشیزم از راه صندوق رای نتواند به قدرت برسد. زیرا جهان حتی یک ثانیه هم برای اتلاف وقت و کارشکنی افرادی مانند دونالد ترامپ فرصت ندارد.
۳-محدودیتهای قانونی جدی برای انرژیهای فسیلی و اعمال مالیاتهای بسیار سنگین. ممنوعیت کامل استخراج سوخت قرون وسطایی ذغال سنگ و سوخت نامتعارف shale (بدلیل آزادسازی متان حین استخراج، ۲۵ تا ۳۰۰ برابر از دی اکسید کربن آلوده کنندهتر و استخراج آن هم پرخرجتر است).
۴-درک این مساله که دوران “سود کردن” گذشته است و باید “هزینه کنیم”.
استقرار انرژیهای پاک (خورشید، باد و هیدروالکتریک) با فناوری فعلی در مقایسه با آتش زدن کربن، سودآور نیست ولی باید با درکِ سود درازمدت (از راه نجات سیاره)، انجام شود.
۵-مالیات کربن برای مصرف کننده و بازپرداخت آن به مردم در فناوریها و تصمیمات سالم مثلا رایگان کردن پنلهای خورشیدی.
۶-مالیاتهای پلکانی سنگین بر درامد شرکتها مشابه آنچه در کشورهای اسکاندیناوی انجام میشود و صرف آن در جهت کم کردنِ دردِ اقدامات درمانی در راه نجات سیاره.
۷-آنچه اکنون شرکتهای ماشین سازی برای تولید خودروهای هیبریدی با منّت و تبلیغات و بصورت نصفه و نیمه انجام میدهند، باید اجباری شود و شکل قانون به خود بگیرد.
۸-پایان دادن به “جنون پلاستیک” با الزام “از بالا به پایین” زیرا برای فرهنگ سازی و آموزش مصرفکننده دههها فرصت نداریم. تولید محصولات پلاستیکی به شکل بستهبندیهای یکبار مصرف و تولید وسایل فانتزی پلاستیکی به همه اشکال آن باید متوقف شود.
۹-جامعه جهانی مخصوصا کسانی که زیاد فیلم تماشا میکنند، باید کاملا توجیه شوند که فعلا و تا مدتی بسیار طولانی، سیاره دیگری برای زندگی نداریم. خیالبافی درباره مریخ و ماه و هوشمصنوعی در این شرایط از خرافات مذهبی خطرناکتر است.
۱۰-دست برداشتن قدرتها از سیاست بیثبات سازی کشورها از راه تحریم و کودتا و توقف دامن زدن به موج آوارگی و مهاجرت. در واقع تقسیم هزینه درمان بر اساس سود قبلی. کشورهایی که از انقلاب صنعتی بیشترین سود را بردهاند باید بیشترین هزینه را تقبل کنند نه بنگلادش که تا چند سال دیگر به زیر آب فرو میرود.
با این که موارد فوق (در صورت تغییر ذهنیت) عملی هستند، واضح است که در هیچ یک از موارد یاد شده در مسیر درست نیستیم و تماشای این مساله برای کسانی که میفهمند، بسیار دردناک است. اما قبل از این که علم کاذب در این چند دهه حاکم شود، یک اصل پزشکی-روانپزشکی وجود داشت:
وقتی کسی سرطان میگرفت، اخلاقی نبود حقیقت از او پنهان شود چه بسا فرد میخواست نظمی به امور اقتصادی و فکری خود بدهد. بعد از قبول مساله، بیمار، خانواده و پزشک همه با هم تلاش میکردند شجاعانه مبارزه کنند و در بسیاری موارد پیروز هم میشدند.
البته ممکن است این شیوه درست نباشد، انتخاب دیگر این است که بگذاریم مرگ سیاره، ناغافل و در میان دو نفَس از راه برسد. فقط باید مواظب باشیم عده کمی (با این توهم که میتوانند با پول خودشان را نجات دهند) برای بقیه مردم سیاره، به این انتخاب دوم نرسند.
ویدیوی نظرات اقتصادی فریدریش هایک
نویسنده: ایمان فانی
هنوز موفق نشدهایم در ماه پایگاه دائمی ایجاد کنیم ولی کره زمین تا حدود زیادی شبیه ماه شده است. عکس-خشکسالی اخیر کالیفرنیا
10 دیدگاه
نگرانیها و علایق مردم تحت تاثیر نفوذ مدیا به سمت و سوی متفاوتی رفته است که کمکی به آینده جامعه بشری نمیکند. خیلیها از جمله ژاک فرسکو سعی کردند که این مسایل رو در جامعه مطرح کنند، محکوم به یوتوپین بودن شدند. شرکتها، منجمله شرکتهای فناوری هم کمکی در جهت افزایش آگاهی های عمومی در جهت کاهش مصرف گرایی و عواقب مخرب مصرف گرایی نمیکنند چونکه هدفشان مانند شرکتهای دیگر افزایش سود سالیانه تا جای ممکن است. فقط در شرایطی اقدام به اختصاص بودجه برای فعالیتهای زیست محیطی میکنند که بتوانند به لحاظ مالی بخشودگی مالیاتی قابل توجهی از دولتها دریافت کنند.
بله، متاسفانه حق با شماست. انجام کار درست خیلی مشکل و پیچیده است.
آقا عالی بود، عالی!
اما کو گوش شنوا ؟!
به قول شما، حماسه می سازند از این توهمات (از پیش گویی های غیر مسئولانه و پیغمبرانه امثال هایک و مارکس و آدام اسمیت) و پیش بینی ها و قول و قرار های «هم جنسِ» قول های سیاست بازان، آن هم به اسم علم و آکادمی و اقتصاد.
این مدعیات، عموما حرافی هایی بالاتر از ادعای ملا نصرالدین نیستند که گفت:
«مرکز زمین همین جاست. قبول نداری، خودت متر کن».
چیزی که عینیت دارد، کاهش کیفیت حیات مردمان سیاره است، در همه ی جهات.
این ها را باید آنان جواب بدهند.
چاره چیست؟
آیا در چارچوب دولت-ملت، می توان راه حلی جست؟
دولت هایی تماما یا نصفه و نیمه فاسد، متمرکز، با ساختار نمایندگیِ فاسد و دیکتاتوری اکثریت و …؟!
شاید لازم باشد به «هزار راه نرفته»، در بیرون از دوگانه ی قطبیِ هایک-آدام اسمیت و مارکس-لنین
فکر کرد.
به راه های بیرون از چارچوب دولت-ملت.
به کوچک زیباست، به بوم روستا، به شهرهای گذار، به لیبرتارین میونیسیپالیسم، به محلی گرایی، به ترکیبی از صد ها راه بدیل نوین،
که در هیاهوی قطبیت و «جریان اصلی»ها، صدای شان به گوش عامه نمی رسد که هیچ! بلکه به گوش خاصه هم نمی رسد.
با احترام، کمترین
بله تنها چیزی که حقیقت دارد و بیشتر حقیقت پیدا خواهد کرد، کاهش کیفیت زندگیِ همه موجودات زنده این سیاره است و هیچ صدایی بجز همان هیاهوی جریان اصلی مجال شنیده شدن پیدا نمی کند و از راه صلح آمیز و معقول و سیاستگذاری حرکت کردن بسوی “کوچک زیباست” واقعا ناممکن بنظر می رسد. هیچ خرد عمیقی در مسیر حرکت بشر دیده نمی شود.
از دیگر تبعات نظام سرمایه داری نصف شدن جمعیت فقیر جهان با وجود دوبرابر شدن کل جمعیت در 40 سال اخیر است. براورده ساختن نیازهای اولیه بشر در سطح کلان امکان رشد فردی و جمعی انسان ها در ابعاد گوناگون را فراهم کرده است. استعدادها هرچه بیشتر کشف و پرورش داده میشوند و مورد استفاده جوامع قرار میگیرند و هرکدام دردی را از جامعه رفع میکنند. سرعت تصاعدی پیشرفت علم و تکنولوژی در جوامع آزادتر و سرعت رشد کمتر در جوامع محدودتر با قوانین اقتصادی بیشتر واقعیتی انکار ناپذیر است.
دلیل وجود لابی های سیاسی، قدرت و اختیارات زیاد دولت مرکزی است که طبیعتا باعث جذب قطبهای اقتصادی برای به ثمر رساندن سیاست های اقتصادی دلخواه و کسب سود بیشتر میشود. و راه حل آن، دادن قدرت و اختیارات بیشتر به دولت از طریق اخذ مالیات های سنگین، وضع قوانین محدود کننده اقتصادی هرچه بیشتر و… نیست. بلکه به عکس کاستن از قدرت و محدوده ی نفوذ اقتصادی آنهاست. به عبارت دیگر برای کاستن از فساد، دولت ها را باید کوچکتر کرد نه بزرگتر.
اثرات منفی قوانینی مانند مالیات پلکانی و حداقل دستمزد بر نرخ بیکاری و همچنین بر کسب و کارهای کوچک و بی اثری آنها در مقابل کسب و کارهای بزرگ نمونه ای از گل به خودی های بیشماری است که جهان به اصطلاح چپ امروز با خوشحالی در حال به ثمر رساندن است.
دلیل به قدرت رسیدن افراد محافظه کار در دهه ی اخیر و با این اوصاف ادامه ی احتمالی این روند در دهه ی پیش رو در کشورهای دیگر، ناتوانی و استیصال جناه های چپ در نه تنها ارائه راه حل بلکه در درک همه جانبه مشکلات واقعی جهان است.
تا جایی که در مورد انرژی راه حلهایی که ارائه میشود بیشتر شبیه خودکشی دست جمعی است. نسوزاندن سوختهای فسیلی درشرایط فعلی (بدون جایگزین جوابگوی نیاز) برابر است با از دست رفتن “میلیاردها” شغل و بازگشت نرخ فقر مطلق از زیر 10 درصد فعلی به بین 30 تا 40 درصد.
جالب اینجاست که خود شرکت های نفتی یک به یک در حال روی آوردن به سرمایه گذاری در پنلهای خورشیدی هستند زیرا متوجه شده اند که سازوکار تولید آنها و احداث و نگهداری مزارع خورشیدی، و سپس پروسه بازیافتشان، (جدا از مضرات محیط زیستی، نداشتن ثبات و قابلیت اتکا به مقدار خروجی، نداشتن بازدهی نسبت به فضا، نداشتن بازدهی اقتصادی برای مصرف کننده و…) از قضا به مصرف مقادیر قابل ملاحظه ای سوختهای فسیلی گره خورده و باعث سود دو چندان آنها خواهد شد. انرژی هسته ای هم که همچنان طبق داده های علمی در صورت توسعه تنها جایگزین بالقوه به شمار میاید از انکارهای دیگر ایدئولوگ های چپگراست.
تمامی موارد ذکر شده با کمال میل قابلیت بحث بیشتر و رجوع به داده های آماری را داراست.
با تشکر
در ضمن دلیل اینکه کامنت من را تایید نکردید چه بود؟ دقیقا همان تفکر فاشیستی که در ظاهر با آن مخالفین! رجوع شود به تعریف فاشیزم
دوست عزیز دلیل اینکه کامنت شما رو تایید نکردیم این بود که دو روز به اینترنت دسترسی نداشتیم. هر کس از خشن ترین شکل سرمایه داری و تبعات زیست محیطی آن در نوشته ای انتقاد کند کمونیست نیست. بعضی اظهار نظرها فحشی هستند که در پوشش عقیده ای پنهان شدند. نتیجه گیری نهایی که قبل از نوشتن خط اول در ناخودآگاه خودتان اماده کرده بودید، این بود که ما فاشیست هستیم. آنقدر عجله و نیاز به گفتن آن داشتید که تمام احتمالات ممکن را نادیده گرفتید.
نصف شدن جمعیت فقیر جهان فقط برای دو تا سه نسل به بهای نابودی پایه هرم زیستی از حشرات و پلانکتونها و تپه های مرجانی نه تنها جای افتخار ندارد بلکه جنایت جنگی است. رشد اقتصادی نامحدود در سیاره ای محدود فقط در فیلمهای علمی تخیلی ممکن است. قسمت مانیفست تاریخ همین وبسایت را مطالعه کنید تا ببینید چنین آمارهای خوش بینانه ای درباره کاهش فقر تا چه حد با مهندسی داده ها و محدود کردن زمان و حجم نمونه بدست آمده اند. به هر حال وقتی همانهایی که فقیر شدهاند، بی سواد هم شده اند و مومنانه به آدمهایی مثل دونالد ترامپ رای می دهند، امیدی به سوسیال دموکراسی و هیچ جایگزین متمدنانه دیگری نیست. سرمایهداری اختراع انسانی بدیعی نیست. همان نظام غریزی زندگی ملخهاست: هوا که خوب بود، (با توهم هوش و فراست و علم و فناوری) بخورید و تکثیر شوید، منابع که نابود شد، بمیرید.
سلام چرا همیشه سرانگشت شما بسمت امریکاس! چرا به کشورهای چین که در حال بلعیدن اقتصاد دنیا هستند اشاره نمی کنید چرا همیشه غرب باید هزینه بده!
در مورد دوم طراحی ساز و کار سیاسی که پوپولیزم و فاشیزم از راه صندوق رای نتواند به قدرت برسد! فکر میکنید چرا جهانی که بسمت دهکده جهانی میرفت یکباره بسمت ملی گرایی و پولپیسیم کشیده شد؟ ایا نه اینکه مهاجران مسلمان باعث این مشکلات شدن ! با مهاجرت بی رویه و اینکه میخوان عقاید خودشون به سرزمین جدید تحمیل کنن
مورد ده-کشورهایی که از انقلاب صنعتی بیشترین سود را بردهاند باید بیشترین هزینه را تقبل کنند ! چرا باید غرب هرینه کنه و نظاره گر باشه تا کشورهای توسعه یافته ازش جلو بزنن یا بهش برسن!
سرمایهداری اختراع انسانی بدیعی نیست. همان نظام غریزی زندگی ملخهاست: هوا که خوب بود، (با توهم هوش و فراست و علم و فناوری) بخورید و تکثیر شوید، منابع که نابود شد، بمیرید.
تعجب میکنم لابد کمونیست و سوسیالیست درمان مشکلات محیطی هستن ! راه حل سوسیالیسم برای حل موارد شما چی ؟
بعد همین علم و فناوری که نجات دهنده بشر نه تاریخ و فلسفه ! با همین علم بوده که درمان بیماری ها کشف شده و هر روز درمان جدید کشف میشه ، با همین علم که هروز درحال ساخت گیاهان مقاوم در برابر خشکی و شوری میشه ! هروز تحقیقات بیشتر برای تولید غذای بیشتر از طبیعت بکار گرفته میشه ولی اگه دلخوش به تاریخ و فلسفه باشیم باید غرق در رویا پردازی باشیم
دوست عزیز به نظر میاد شما اصلا متوجه نشدید زیر مطلبی درباره هایک کامنت گذاشتید که اساسا به بازار آزاد باور داره، و بازار آزاد رو راه آزادی معرفی می کنه و تا بحال مبنای عملکرد کلی کشورهای آنگلو-امریکن بوده. بر این اساس وضع تعرفه و حمایت از تولید داخلی و جنگ تجاری بی معنی است! و چین دقیقا با قوانین غرب بازی کرده و گناهی فراتر از این نداشته! از یک طرف غرب حکومتهایی رو که مدل سیاسی اقتصادی اش رو نمی پذیرن نابود می کنه و موج مهاجرت و آوارگی رو دامن می زنه. (حتی ترامپ و استیو بنن هم اینو درک کردن و اینکه شما قبول ندارید جای پرسش داره) از یک طرف کشورهایی رو که با قواعد بازی خودش از غرب جلو بزنن مجازات می کنه! هیچ علمی توصیه نمی کنه کره زمین رو در پلاستیک غرق کنیم یا جنگلها رو برای تولید دام نابود کنیم یا در این شرایط اقلیم ذغال سنگ استخراج کنیم. علم چماق نیست که شما علیه عقایدی که دوست ندارید بکار ببرید. علم اصول و منطقی داره که در زمانه ما مهمترین منکرینش (در سطح جهان) طرفداران افراطی سرمایه داری غربی هستند. شما بدلیل شرایط و مشکلات ایران علم و سرمایه داری افراطی رو مترادف فرض کردید که با مطالعه و تفکر بدون پیشداوری می تونید اینها رو تفکیک کنید.
درودها ممنون از نوع نگاهتان بله فرسکو تفکرات خوبی داشت و همچنین متهم به یوتوپیا سازی در حالی که اینگونه نیست حذف پول و استفاده از انرژی های پاک و دسترسی عموم به همه چیز رویا نیست و یک حقیقت هست اما دولت حکومتهای فاسد مانع رسیدن به آن هستن