ساده کردن زندگی و کاهش اضطراب
زندگی ساده و کاهش اضطراب
نوامبر 18, 2020
دوره آموزشی اساس بیوشیمیایی خیر و شر
وبینار اساس بیوشیمیایی خیر و شر
نوامبر 29, 2020
ساده کردن زندگی و کاهش اضطراب
زندگی ساده و کاهش اضطراب
نوامبر 18, 2020
دوره آموزشی اساس بیوشیمیایی خیر و شر
وبینار اساس بیوشیمیایی خیر و شر
نوامبر 29, 2020

درباره ناامیدی و احساس شکست

این پادکست از مدرسه زندگی آلن دوباتن رویکردی جدید درباره ناامیدی و احساس شکست ارائه می‌دهد که می‌توان در چالش‌های فرساینده زندگی به کار گرفت.
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
شاید عجیب بنظر بیاید که بخواهیم مشکل را به مغز ارتباط بدهیم، ولی واقعیت این است که در بعضی از سیاه ترین لحظه‌های ناامیدی، مشکل در قدرت تصور ماست. فقط این نیست که غمگینیم، مشکل این است که نمی توانیم زندگی‌ای بهتر از وضعیت عذاب آور کنونی تصور کنیم و منظور ما از قدرت تصور، این است که قادر باشیم انتخابهای جایگزین را به زندگی‌مان فرابخوانیم.
وقتی غمگینیم نمی توانیم تصور کنیم که میشود یک شغل دیگر پیدا کرد. نمی توانیم تصور کنیم که یک روز دیگر غصه پچ پچ و شایعات پشت سرمان را نخوریم. توانش را نداریم  تصور کنیم که یک شریک زندگی دیگر پیدا کنیم. قادر نیستیم تصور کنیم که دوباره به یک انسان اعتماد کنیم. ولی با پرورش قوه تصور تقریبا هر مشکلی راه حلی دارد. اگر یک در بسته باشد قدرت تصور باید بتواند به موقع راه حل جدیدی پیدا کند؛
شهرهای دیگری برای زندگی هست. مشاغل دیگری هست که می‌شود امتحان کرد. می‌شود رفت و جاهایی زندگی کرد که هیچ کس ما را نمی شناسد. عشاق دیگری هستند که رویکردشان به رابطه صمیمانه، متفاوت از آنهایی است که ما تا الان شناخته‌ایم. اقیانوس پهناور است و به طرز زیبایی بی اعتنا به ماست. ما بزرگسال هستیم، یعنی انتخابهای مختلفی داریم.
ما آن بچه کوچولوهای سابق نیستیم که برای همه چیز وابسته به والدین باشیم و زندانی محدودیت شرایط نیستیم. می توانیم برویم و  برای  خودمان در بیابان یک چادر کوچک بزنیم. می توانیم اسممان را عوض کنیم. اگر احساس خجالت و شکست می کنیم،‌می توانیم اصلا بیرون نرویم و هیچ کس را نبینیم. می‌توانیم تنها زندگی کنیم و سرمان به کار خودمان باشد.
حتی می توانیم مدتی مجنون و شیدا بشویم و بعد به دنیای عقل برگردیم. خیلی ها این کار را می کنند. می توانیم وقت بگذاریم و یک زبان جدید یاد بگیریم. یا در زبان سانسکریت یک مدرک مکاتبه‌ای بگیریم. می توانیم محبتی که لازم داریم را پیدا کنیم، کل چیزی که لازم داریم دو تا دوست است، یکی هم هم بس است.
خیلی آدمها ممکن است بدجنس باشند ولی آدمای مهربان و دلسوز هم وجود دارند. می‌شود رفت و این آدمها را پیدا کرد و دیگر از دستشان نداد. اصلا لازم نیست بچسبیم به متن آن نمایشنامه‌ای که تصور می کردیم داریم در تمام زندکی دنبال می کنیم. شاید خواسته بودیم این کار را بکنیم ولی ما موجوداتی هستیم عمیقا انعطاف پذیر. وقتی به این سیاره پا گذاشتیم، سیم پیچی مغزمان این پتانسیل را داشت که بشویم یک شکارچی ماهر در صحرای کالاهاری،  یا استاد زبان لاتین دانشگاه یا حسابدار صنعت حمل و نقل و تدارکات.
جنبه زیست شناختی وجود مان بشدت چکش خوار است. شاید کمی از آن انعطاف پذیری و دامنه عمل اولیه را از دست داده باشیم،  مثلا شاید زبان یاد گرفتن برایمان خیلی راحت نباشد یا حرکات بدنمان کمی خشک شده باشد. ولی همچنان مجهزیم به توانایی یادگرفتن فوت و فنهای جدید. آدمای دیگر، انسانهای جالب و شریف دیگری پیش از ما اینجا زندگی کرده‌اند.
شاهزاده‌های تبعیدی از روسیه  که یاد گرفتند مربی تنیس بشوند. ژنرالهای ویتنامی مهاجر که در آمریکا مهد کودک تاسیس کردند. آدمهای طلاق گرفته که دوباره ازدواج کرده اند. مدیرانی که بی آبرو شده اند، و بعد سر کوچه یک مغازه‌ پررونق باز کرده‌اند. برای بالا بردن شانس اغنا شدن، باید به قوه تصور خوراک برسانیم و مشت و مالش بدهیم.
هر جوری که الان داریم زندگی می کنیم، باید بتوانیم بودنهای متفاوت، پر نشیب و فراز اما همچنان قابل تحمل را تصور کنیم. می‌شود بدون دوست، بدون شهرت، بدون سلامت کامل، بدون عشق، و بدون پول زیاد زندگی کرد. در کلاس انشا و نویسندگی ، نوجوان‌ها،  باید داستانهایی بنویسند با عنوانهایی شبیه این:
اگر همه چیزم را از دست بدهم و قرار باشد دوباره شروع کنم چه کار خواهم کرد؟
می‌شود از دانش آموزان خواست فهرستی بنویسند از بیست دلیلی که الان به زندگیشان معنا می‌دهد، بعد بگویند همه را خط بزنید و حالا ده دلیل اضافه بر آن بیست تا پیدا کنید. عده کمی از ما  مجبورند برای امرار معاش داستان کوتاه بنویسند. ولی بسیاری از ما به حکم سرنوشت باید داستان زندگیمان را از نو بنویسیم.
این سرنوشت واقعی و کاربرد قوه تصور  ماست. وقتی خیلی غمگینیم، باید با معمای پیش رو فکرمان را بکار بیندازیم. از چه راههای دیگری می‌شود به زندگی ادامه داد و چه احتمالاتی دم دست هست. چطوری می توانیم از فاضلاب، کود درست کنیم برای رشد گیاه؟چالش در این است که هوشمندانه و خلاقانه ، آینده را بر ویرانه‌ زندگی های قدیمی‌مان بسازیم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی

مطالب مرتبط:
وقتی برای بار هزارم شکست می‌خورید
ناامیدی و احساس شکست
برنامه شماره دو

درباره احساس کرختی و بی‌انگیزگی

تاریخ اندیشه‌های بشر: شکست و ناکامی

شهرت شکست و رسوایی

3 دیدگاه

  1. جواد مجدی گفت:

    سلام! سپاسگزارم از ارایه منظم و مفید و ارزشمند کلیپ های جناب دکتر فانی ، که بسیار روشنگره ، و اگه کسی اهل اش باشد کاربردی ، و قابل استفاده ، به شخصه سعی دارم این مجموعه ها را که مشخصه زمان و دقت زیادی برایش صرف شده را برای دیگر دوستانم که انگیزه و تمایل دانستن و جستجو دارند را ارسال کنم! توصیه ام اینه که کلیپ های صوتی را به شکل مستقیم و مستقل در کانال تلگرامی بیشتر بگزارید تا افراد زیادتری بتوانند از این تلاش ارزشمند شما بهره مند گردند!!

  2. نظیر واحدی گفت:

    سلام
    شما فوق العاده و کم نظیر هستید و در این روزها و با این بمباران اطلاعات روانشناسی شما مجزا و قابل تامل و هماهنگ تر و واقعی تر با زندگی و البته در نهایی ترین سطح حال حاضر با دقیق ترین جزییات زندگی هستید.
    امیدوارم فایل های صوتی رو تبدیل به تصویری و انیمیشنی مثل خیلی از کلیپ هاتون بکنید چون خیلی تاثیر گذاریش متفاوت از صوتی بودنشه یه جورایی غیر قابل مقایسه است.
    با سپاس همیشه مانا باشید

  3. شادی جباری گفت:

    سلام
    ممنونم از فایل ها و مطالب بی‌نظیر تون.
    این پادکست به صورت جداگانه در کانال تلگرام موجود نیست . چند بار گشتم و پیدا نکردم .
    امکان اش هست که دوباره به اشتراک بگذارید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!