مراقبه فلسفی با فیلمهای قدیمی
سپتامبر 28, 2021شکست عاطفی
اکتبر 1, 2021
روانشناسی بیخوابی و درمان فلسفی
ممکن است در بسیاری موارد بیخوابی یک بیماری جسمی نباشد. این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به روانشناسی بیخوابی میپردازد و یک درمان فلسفی و شناختی برای آن پیشنهاد میکند.
اینکه آدم نتواند بخوابد، بسیار ترسناک است. وحشت می کنیم که آیا رمق داریم به کارهای روز بعد برسیم و از همین وحشت خودمان دچار هراس و اضطراب میشویم. همینجور که ساعت به یک صبح دیگر توام با خستگی و تحریک پذیری نزدیک میشود، احتمال اینکه خوابمان ببرد هم کمتر و کمتر میشود.
جوامع ما یاد گرفتهاند که بیخوابی را با کاربردیترین متدی که میشناسیم درمان کنند؛ دارو! و به ویژه قرصهای قوی که با بیداری و هوشیاری ما کشتی میگیرند و شکستش میدهند. ولی بجای اینکه فوری بخواهیم بیخوابی را تبدیل کنیم به یک بیماری، بد نیست تلاش کنیم بفهمیم از کدام قسمت طبیعت انسان منشا میگیرد و بیخوابی تلاش می کند با زبان بی زبانی چه چیزی به ما بگوید.
در بسیاری موارد البته نه همه، ممکن است قضیه چیزی شبیه این باشد: بیخوابی، انتقام ذهن است برای یک کار خیلی مهم که فراموش کردهایم در طول روز انجام دهیم و آن کار فراموش شده، فکر کردن است. بسیاری از ما البته در طول روشنایی روز، چیزهای زیادی در ذهن داریم ولی اینها امورات عملی، اجرایی و فوری زندگی هستند. اموراتی که سوالات بزرگتر و عمیق تر را از ذهن دور می کنند سوالاتی درباره مسیر زندگی مان، هدفش و ارزشهایش. آدم وسوسه میشود فلسفه را یک رشته دور از ذهن و تخصصی تصور کند که فقط بدرد چند تا آدم دانشگاهی میخورد ولی فلسفه در واقع کل خواسته اش این است که زندگیمان را بررسی کنیم و آگاهانه زندگی کنیم و این خواسته در واقع برای هر انسانی ضرورت است و به اندازه آب و ورزش حیاتی است.
اینقدر که اگر به طور منظم و روزانه به فلسفه نپردازیم، اگر وقت نگذاریم که ذهن خودمان را کاوش کنیم، اگر برنامههایمان را زیر سوال نبریم، استعدادهایمان را کشف و بررسی نکنیم و روابطمان را بازبینی نکنیم، بهای خیلی سنگینی پرداخت خواهیم کرد.
یعنی توانایی خستگی در کردن و تازه شدن را از دست میدهیم.
بعضی از سوالهایی که باید به آنها بپردازیم، آنقدر مهم هستند، که چیزی در درون ما که می توانید به آن بگویید «خودآگاهی یا نگهبان درونی»، ترجیح میدهد ما را از موهبتهای فراوان خواب محروم کند تا انبوهی از سوالات وجودی و بنیادی پاسخ داده بشود و بی جواب نماند و این یک راه حل مهم درمان بی خوابی را نشان میدهد که الزاما قرص و دمنوش و حمام طولانی و گرم نیست. راه حل این است که در ساعات منطقی و معقولی از روز بیشتر وقت بگذاریم و فکر کنیم.
در زمانهایی که کاری بعهده ما نیست باید مراقبه فلسفی انجام بدهیم. به این معنی که بطور نظاممند همه دغدغههایمان را بررسی کنیم، در حسرتهایمان کند و کاو کنیم. با منتقد درون درباره وظایفمان مذاکره و مباحثه کنیم، تنشهای روابط را با خویشتن حقیقی باز کنیم و مطرح کنیم.
بطور خلاصه خودمان را با خودمان آشنا کنیم و بشناسانیم. بیخوابی شاید الزاما یک بیماری جسمی نباشد بلکه یک تقاضای سالم و مشروع است که با سماجت و به زبان بی زبانی بیان میشود و میخواهد ما با مسائلی که پشت گوش انداختیم روبرو بشویم. بیخوابی مساله عدم توانایی خوابیدن نیست، مساله این است که به خودمان فرصت اندیشیدن ندادهایم.
مدرسه زندگی فارسی
مطالب مرتبط