مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی
مارس 7, 2019چرا زوجها به هم خیانت می کنند؟
مارس 9, 2019
بلز پاسکال فیلسوف مخترع ریاضیدان
بلز پاسکال فیلسوف، مخترع و ریاضیدان فرانسوی و مولف کتاب اندیشهها از تلخی ذاتی زندگی میگوید تا مخاطبانش را با اندیشه الهی آشتی دهد.
دردآور است که هنوز گاهی تصوّر میشود بهترین راه خوشحال کردن آدمها این است که بگویی همه چیز درست میشود؛ اینکه به زور بگویی زندگی اساساً دلپذیر است، و خوشحالی سراب نیست و خوشبختی امکانی واقعی است.
ولی کافی است چند صفحه از کتاب اندیشهها یا پانسه اثر «بلز پاسکال»، فیلسوف بزرگ قرن هفدهم را بخوانیم تا بفهمیم این رویکرد به زندگی چقدر گمراه کننده است، چون پاسکال یکی از بدبینترین فلاسفه در تفکّر غربی، و همزمان یکی از امیدبخشترینهاست. این ترکیب چندان هم عجیب نیست؛ تلخترین متفکّران، بر خلاف تصوّر میتوانند حال آدم را خوب کنند.
پاسکال در اووِرن[1] در ژوئن سال 1623 به دنیا آمد و از همان اوّل یاد گرفت نیمۀ خالی لیوان را هم ببیند: سه ساله بود که مادرش مُرد؛ دوستان کمی داشت؛ گوژپشت بود و همیشه مریض. خوشبختانه نبوغش از کودکی توسط خانوادۀ اصیلش و دیگران کشف شد. تا دوازده سالگی سی و دو تا از قضیههای اقلیدس را حل کرده بود. شروع به اختراع حساب احتمالات کرد، فشار جو را اندازه گرفت، یک ماشینحساب ساخت و اوّلین اتوبوس پاریس را طرّاحی کرد.
او کلمات قصار درخشان و بدبینانهاش را در دفاع از باورهای مسیحی نوشت که به نام «اندیشهها» شناخته شد، چیزی که پاسکال را امروز با آن به یاد میآوریم. هدف کتاب بازگرداندن خوانندهها به سوی خدا بود و پاسکال حس کرد بهترین راه آن، یادآوری همۀ جنبههای وحشتناک زندگی است! تصوّر کرد خوانندهها وقتی رنج و فلاکت انسان را در نظر بگیرند، فوراً برای رهایی و آمرزش به دامن کلیسای کاتولیک بر میگردند. متأسّفانه عدّۀ کمی از خوانندههای مدرن پاسکال کتابش را اینطور میخوانند.
قسمت اوّل کتاب که فهرست کاستیهای زندگی است، همیشه از قسمت دوم که طرح نکات مثبت باور به خداست جذّابتر بوده است! پاسکال از این شروع میکند که خوشیِ زمینی یک توهّم است. اما مخصوصاً تأکید میکند بر نفرت ما از تنهایی و تفکّر دربارۀ شرایطمان. پاسکال را بیش از هر چیز با این جملۀ نبوغآمیز میشناسند: «همۀ حرمان انسان از آن است که از آرام گرفتن و تنها نشستن در اتاقی ناتوان است». این جمله را باید بزرگ بنویسند و بزنند در سالن انتظار همۀ فرودگاهها.
دلنشینی پاسکال در تلخی و بدبینی تند و تیز اوست. معتقد است آدمها هر کاری میکنند مگر فکر کردن به حقایق هراسانگیز: «انسان آنقدر پوچ است که قِل دادن یک توپ با چوب بیلیارد کافی است تا حواسش را پرت کند.» همزمان از دید پاسکال خواهشها آدمها را شکنجه میدهند، مخصوصاً عشق شهرت: «آنقدر پرتوقّع هستیم که میخواهیم همۀ دنیا ما را بشناسند، حتّی آنهایی که بعد از رفتن ما میآیند.» و شاید بزرگترین منشأ رنج، از همه مبتذلتر باشد: سر رفتن حوصله: علیه موانع میجنگیم ولی وقتی رفع شدند، تحمّل آرامش را نداریم. نتیجه گیری تلخ پاسکال: «انسان چیست؟ یک هیچ در پیشِ بی نهایت.»
پاسکال هیچ فرصتی را از دست نمیدهد برای نشان دادن اینکه آدمها لجوجانه منحط و حقیر و بی لیاقتاند. مدام به زبان فرانسۀ کلاسیک و دلفریبی میگوید که خوشحالی خیال واهی است: «آنکه پوچی دنیا را در نیابد، خود تهی مغز است.» رنج حالت پیشفرض است: «اگر حال ما به راستی سرورانگیز بود، حاجت نبود تا اندیشه از آن بگردانیم.» عشق رمانتیک خیال واهی است: «دل انسان چه پوک است و پلید!» همانقدر که مغروریم ضعیف هم هستیم: «به مَویزی گرمیکنیم و با غورهای سردی آوریم». حتّی قویترینمان در برابر بیماریها بیدفاع و بیپناه میشود: «مگس را آن قدرت باشد کهاندیشه از آدمی ببرد و جسم او بجود.» و اینکه همۀ نهادهای دنیوی فاسدند: «سستی در کار مردمان حتمی است.» و نهایتاً اینکه به طرز مسخرهای مستعد خودبزرگبینی هستیم: «چه بسیار مُلکِ بیخبر از نام و نشان ما.»
پاسکال میگوید در این وضعیت بهترین کاری که میتوانیم بکنیم، رو در رو شدن با حقایق ناامید کنندۀ شرایطمان است: «بزرگ است آنکس که بداند بیمایه و مقدار است.» غافلگیر کننده است که با این لحن، خواندن نوشتههایش، بر خلاف تصوّر، افسرده کننده نیست؛ تسلّیدهنده و دلگرم کننده و حتّی گاهی خنده دار است. برای آنهایی که در آستانه ناامیدیاند، برعکس تصوّر، شاید هیچ کتابی بهتر از این یکی نباشد که آخرین خیالات واهی آدم را هم خرد و خمیر میکند.
کتابش بیشتر از هر متن چرب و نرمی که تبلیغ مثبتاندیشی و توانمندسازی میکند، این توان را دارد که آدم را ترغیب کند از فکر خودکشی دربیاید. اگر بدبینی پاسکال آنقدر در تسلّی ما مؤثر است، به این دلیل است که امید بی اساس بیشتر از شرایط منفی آدم را افسرده میکند: امید به شغلمان، زندگی عشقی و بچههایمان، سیاستمداران و سیارهمان، عامل اصلی عصبانیت و به دنبال آن تلخ شدن است. ناسازگاری انتظارات و آرزوهای دور و دراز با شرایط ناجور و ناسازگار، خشنترین ناامیدی و شکنجۀ یک عمر را میسازد، صورت احساس را خراش میدهد و چین و چروک به چهره میاندازد.
باید به پاسکال و سلسلۀ دراز بدبینیان مسیحی و مذهبی بها بدهیم چون لطف بزرگی میکنند از جهت یادآوری محترمانه و علنیِ ذات خطاکار و ترحّمانگیز انسان. خواندن آثار پاسکال یادآوری میکند که در این مقطع از تاریخ، سکولارها خیلی از مذهبیها خوشخیالترند! از طعنۀ روزگار، سکولارها مذهبیها را مرتّب به خاطر سادهلوحی ظاهری مسخره میکنند، ولی این کمالگرایی سکولارها است که آنقدر شدید شده که فکر میکنند چند سال رونق اقتصادی و چهار تا تحقیق پزشکی میتواند از دنیا بهشت برین بسازد: از طرفی بیاعتنا به تناقض باورهایشان، با تندی اعتقاد به فرشتهها را محکوم میکنند، از آن طرف، صادقانه دل خوش کردهاند به اینکه صندوق بینالمللی پول، طبّ مدرن، سیلیکون وَلی[2] و دموکراسی همه با هم بدبختیهای بشری را شفا میدهند.
مذاهب، خردمندانه اصرار میکردند که ما ذاتاً موجودات ضعیفی هستیم، ناتوان از رسیدن به شادی دائمی، گرفتار خواهشهای دردسرساز، عاشق جاه و مقام، بیدفاع در برابر حوادث و محکوم به فنا. اما کجای اینها دلگرمکننده است؟ شاید از این جهت که اغراق بدبینانه تسلّی بخش است. دلسردیهای خصوصیمان هر چه باشد، میتوانیم در برابر حال پاسکال احساس خوشبختی کنیم. پاسکال میخواست با گفتن از بدیهای زندگی، آدمها به خدا برگردند. ولی با در میان گذاشتن تحلیلهای بدبینانهاش از قضا تقویتمان میکند با مشکلات شخصی زندگیمان در دنیا با جرأت و صبر بیشتر و احیاناً شوخطبعی روبرو شویم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
[1] شهری در فرانسه-م
[2] سیلیکون ولی مقر بیشتر شرکتهای فناوری اطلاعات و کامپیوتر در آمریکاست-م
1 دیدگاه
سلام آقای دکتر بسیار لذت بردم … آیا کتابی هست که اندیشه های زرین فیلسوفان یکجا گردآوری کرده باشه ؟ ممنون میشم راهنمایی کنید.