دو جغرافیا، دو شهر، دو جغرافیای سیاسی
23 می 2019
خوشامد طلبی خوشایند باشیم
خوشایند باشیم اما در پی خوشامد دیگران نباشیم!
31 می 2019
دو جغرافیا، دو شهر، دو جغرافیای سیاسی
23 می 2019
خوشامد طلبی خوشایند باشیم
خوشایند باشیم اما در پی خوشامد دیگران نباشیم!
31 می 2019

مجموعه مستند پارسین ساخته مهدی منیری

مجموعه مستند پارسین

مجموعه مستند پارسین ساخته مهدی منیری

“و‌یک‌بار هم در بیابان کاشان
هوا ابر شد و باران تندی گرفت و سردم شد
آن‌وقت در پشت یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد”
سهراب سپهری
به تازگی با مجموعه مستندی آشنا شده‌ام درباره روستاهای ایران به نام پارسین. ساخته آقای مهدی منیری.
مستندی با فیلمبرداری و صدابرداری خوب و روایتی بسیار ساده و دلنشین: کارگردان به روستایی می رود، قدم می زند، به تماشای طبیعت جاندار و بی جان می نشیند، گاه توله سگی را از جوی آبی نجات می‌دهد، با زنها نان و غذا می‌پزد، با مردها پشم می‌چیند ، حصیر می بافد و در روستاهایی که هنوز برق ندارند، زیر کرسی در نور فانوس با مردم شب‌نشینی می کند، با مردهای خجالتی روستا گل یا پوچ بازی می کند و فندق می‌شکند.
ضرباهنگ کند فیلم و تدوین سخاوتمندانه آن که در تضاد جسارت ‌آمیزی با همه فیلمها و مستندهای امروزی است (که پس از سه دقیقه خسته و بی‌قرار و بی‌تاب می‌شویم)، جادوی تارکوفسکی و واقع گرایی چخوف را همزمان بیاد می‌آورد. هیچ اصراری به ایجاد نوستالژی نشده، هیچ باستان انگاری در کار نیست. سقفهای بی هویت ایرانیتی و آفتابه‌ها و دمپایی‌های محقر پلاستیکی در کنار سنگ آسیای چند‌صد ساله نشان داده می شود. همان چیزی که بیشتر ما ایرانی‌ها در ولایت خودمان دیده‌ایم.
این روزها با این فیلمهای چند ساعته مراقبه می کنم و حلیم و دارچین و سنگک و لواشک من شده‌است. وقتی در این مدرسه از جغرافیا حرف می‌زنیم چنین چیزی در ذهن ماست: وسعتی بی زمان که در آن دست پینه بسته و کج و کوله انسان، مثل ریشه درخت از زمین و در زمین روییده است و با پیه گوسفند چرب می شود و صورت سرزمین مثل چهره پیرانش چروکیده است و چاک چاک.
شهرهای بی هویتی که ساخته‌ایم، اصلا لو نمی‌دهند که ایران جغرافیایی متمایز است. «نه بدتر و نه بهتر از دیگر اقلیم ها، بلکه اساسا متمایز»
در این مستندها، معنای واژه‌هایی را پیدا می کنم که همیشه شنیده بودم اما از آنها گذشته‌ام. ابزارهای باستانی را می بینم که لابد چون گرز و سپر و کلاهخود نبوده‌اند، به موزه راهشان نداده‌اند. هنوز کار می کنند، زمین را شیار می زنند، پشم می ریسند و پارچه می بافند. مجموعه‌ای بی ادعا که در حین زندگی، درس زبانشناسی و مردم‌شناسی و جغرافی می دهد.
این از آن مستندها نیست که تماشا کنید و دل بحال مردم روستا بسوزانید. از آن آثار هنری است که آدم را به ولایت خودش بر‌میگرداند تا دوباره سبزی بکارد و مرغ و خروس پرورش دهد.
اگر در بیابان و زیر باران خیس شدید و سردتان شد، به این «اجاق شقایق» مراجعه کنید که شدیدا توصیه می شود. درود بر همه دست‌اندر‌کاران این مجموعه ارزشمند.
ایمان فانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!