پشتکار در کارهای خلاق
07 فوریه 2019
آیا انتخاب شغل عاشقانه، عاقلانه است؟
07 فوریه 2019
پشتکار در کارهای خلاق
07 فوریه 2019
آیا انتخاب شغل عاشقانه، عاقلانه است؟
07 فوریه 2019

مأموریت کاری و رسالت شغلی ‌ام چیست

بهتر بود آدمها هنگام انتخاب شغل و رشته تحصیلی از خودشان سوال کنند که مأموریت و رسالتشان چیست؟ الن دو باتن در این ویدیو به این پرسش می‌پردازد.
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE

مأموریتم چیست؟

رسالتم کدام است؟

کلمه مأموریت آدم را به یاد فضانوردها می­‌اندازد:
 اگر در مهمانی کسی شغلتان را بپرسد و شما بگویید که درگیر یک مأموریت هستید، آدمها جور عجیبی نگاهتان می‌کنند. ولی در واقع اگر روی هدف زندگی‌مان تمرکز کنیم، طوری که بشود به آن بگوییم مأموریت، به نفع همه است.
وقتی ایلان ماسک -کار آفرین معروف- دانشجو بود، خیلی رُک از خودش پرسید که مأموریتش در زندگی چیست؟ از این سؤال شروع کرد که «فوری‌ترین نیاز دنیا چیست؟» بعد به خودش نگاه کرد تا ببیند استعدادش در چیست. و رسید به فهرستی چهارگانه از مأموریتهای ممکن:
اکتشاف فضا؛ حمل و نقل برقی؛ هوش مصنوعی؛ باز نویسی ژنوم انسان.
نهایتاً دوتای اوّل را انتخاب کرد. عدّۀ کمی هرگز به چنین مأموریتهای مهمّی‌ می‌رسند. ولی ایدۀ داشتن مأموریت به جای یک شغلِ صِرف یا سرگرمی، می‌تواند کاربرد عمومی داشته باشد.
چطور می‌شود ذهنیّتِ مأموریت­‌ محور ساخت؟ اینها چند اندیشه در این رابطه هستند:
اوّل اینکه به­ طور خاص باید زندگی را جدّی گرفت. عمرِ کاری نهایتاً پنجاه سال است. پس چالش در تمرکز است. چطور می‌شود این همه ذوق و علاقه را گلچین کرد و فهمید که داشتن علایق متعدّد نصف مشکل است؟
بحث مأموریت مجبورمان می‌کند که توجّه­مان را به چند مسئله خیلی بزرگ معطوف کنیم و اولویّت را به جای وسعتِ عمل به تمرکز بدهیم؛ چون می‌دانیم که این کار چقدر انرژی می‌برد، خودمان را وقف هدفی خاص می‌کنیم.
دوم اینکه مأموریت یعنی داشتن برنامه؛ کم کردن مواردی که به خاطر نداشتنِ هدف، آدم همرنگ برنامه‌های دیگران می‌شود. باید گفت که مأموریت با بلندپروازی فرق دارد. بلند‌پروازی از خواستۀ شما شروع می‌شود. مأموریت دور و بر نیازهای دیگران دور می‌زند. افراد مأموریت­‌دار ممکن است به پول و مقام برسند، ولی اینها محرّک اوّلیه‌شان نبوده‌­اند.
 مأموریتها مربوط‌اند به ارزشِ ذاتی کارها. دنبال مأموریتی باشید که در آن از خودتان بپرسید:
از بین همۀ مشکلات بشریت، حل کردن کدام‌یک از آنها برای «من» جالب است؟حواستان به دغدغه‌های کوچک ولی مهم باشد. بعد از تمرکز روی آن مشکلاتی که حلشان برای شما جالب است، حالا باید صادقانه به استعدادتان نگاه کنید. توانایی‌تان چیست؟ شما چه مشارکتی می‌توانید بکنید؟ این ممکن است مدّتها درون‌نگری، مشاورۀ شغلی و سعی و خطا بخواهد. محل تلاقی استعداد و مهارت با نیازهای دنیا، آن نقطۀ خاص، جای مأموریت شماست.
 در مأموریت، درستی و دقّت مهم است نه وسعت و عظمت آن. نمونه‌­هایی از مأموریتهای بی ادّعا ولی خطیر می‌تواند اینها باشد: بهبود مراقبت سالمندان در پایان عمر؛ آموزش جذّاب و گیرای موسیقی به بچه‌ها؛ درست کردن بهترین پیتزاهای یک منطقه از شهرتان. فکر کردن به مأموریت لازمه‌­اش این است که حس بردگیِ درونی را کنار بگذاریم.
 فکر نکنیم فقط دیگران حق دارند برای زندگی‌شان برنامه داشته باشند و ما مجبوریم تسلیم حوادث و امیال کارفرماها باشیم. ما می‌توانیم و همه باید مأموریت داشته باشیم. با داشتن مأموریت، دیگر در مهمانی سطح مکالمه را در حد محل اشتغال نگاه نمی‌دارید. با ارجاع به منطق و علّت اهدافتان جواب می‌دهید. حالا بدون داشتن کلاه فضانوردی می‌توانید به درستی اعلام کنید که برای انجام مأموریتی روی کره زمین هستید.
ترجمه: دکتر ایمان فانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!