نیچه و اندیشه ابرانسان
دسامبر 28, 2018توماس آکویناس فیلسوف قرون وسطی
دسامبر 28, 2018
نیکولو ماکیاولی و شهریار نیک
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به اندیشه سیاسی نیکولو ماکیاولی و مهمترین اثر او، کتاب شهریار می پردازد.
اغلب منزجر میشویم از مکر و حیلۀ خیلی از سیاستمداران، ولی نباید تعجّب کنیم. اینطور مواقع باید آثار نیکولو ماکیاولی را بخوانیم و به یاد داشته باشیم؛ مشاور و نظریهپرداز سیاسی اواخر قرن پانزدهم که معتقد بود نباید بگوییم که سیاستمداران، به خاطر دروغ و ریا و حیلهگری، وجدان ندارند. از دید جالب توجّه ماکیاولی، سیاستمدار خوب آنی نیست که خوشبرخورد و صادق و مهربان باشد، بلکه کسی است که هر چند گاهی ممکن است فریبکار باشد، ولی بلد است از کشور دفاع کند، غنیاش کند و برایش عظمت بیاورد، که البتّه هدف خیلی مهمّی است. خوبی ممکن است در کل یک فضیلت باشد، ولی چیزی که شهروندان از رهبران میخواهند کارهایی است که شاید هنرهای تاریکتری را بطلبد. وقتی این پیشنیاز پایهای را بفهمیم، از سیاستمداران کمتر ناامید میشویم و خواستههامان شفّافتر میشود.
نیکولو ماکیاولی زاده فلورانس در سال 1469 بود. پدرش وکیل بود و ماکیاولی تحصیلات رسمی وسیعی کرد. اوّلین شغلش منشیگری دولت فلورانس بود. ولی کمی بعد از انتصابش، سیاست فلورانس زیر و رو شد و خاندان مدیچی، حاکمان شصت ساله، تبعید شدند. دههها بیثباتی سیاسی و آشوب ایجاد شد. در نتیجه ماکیاولی چند بار فراز و نشیب شغلی را تجربه کرد. طی چند دهه از دیپلماتی مهم بدل شد به فرماندهای نیمه موفّق و بعد متهم شد به دشمنی با مملکت!
وقتی مدیچیها به قدرت برگشتند، شکنجه و تبعید شد. هرچند ماکیاولی سیاستمدار شکست خوردهای بود، به خاطر دو اثر میتوان از او به بزرگی یاد کرد: شهریار و گفتارها. در اینها به مسئلۀ مرکزی سیاست زمان خودش و زمان ما پرداخت؛ اینکه تقریباً ناممکن است که هم سیاستمدار موفّقی باشی و هم آدم خوب به معنای سنّتیِ مسیحیاش. ماکیاولی میگفت مسئولیت بزرگ شهریار حفظ کشور از تهدیدهای داخلی و خارجی و کشورداری باثبات است. این یعنی شهریار باید جنگ بلد باشد اما مهمتر از آن باید حفظ ظاهر و شهرت و مدیریت اطرافیانش را بلد باشد: «نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.»[1] باید نفوذناپذیر ولی منطقی باشد.
وقتی به این سؤال رسید که آیا بهتر است پیشوا مخوف باشد یا محبوب، نوشت که در تئوری خوب است که هم محبوب باشد و هم مطیعش باشند، ولی شهریار بهتر است به سمت هراسافکنی بلغزد تا مهربانی، چون ترس است که نهایتاً آدمها را مهار میکند. معاصران مسیحی ماکیاولی میگفتند پیشوا باید دادگر و صلحجو و بخشنده و اهل مدارا باشد. فکر میکردند سیاستمدار خوب و مسیحی خوب بودن، یکی هستند. ولی ماکیاولی از خوانندههایش میخواهد به ناسازگاری بین اخلاق مسیحی و کشورداریِ کارآمد، فکر کنند و به ویژه به مورد «جِرولیمو ساوانارولا» اشاره میکرد.
ساوانارولا راهبی دومینیکن[2] بود، یک مسیحی آرمانگرای دو آتشه که دوره کوتاهی در سال 1494 حاکم فلورانس شد. با قول استقرار شهر خدا بر روی زمین به قدرت رسید. علیه ریخت و پاش و استبداد مدیچیها موعظه میکرد و توانست چند ماهی فلورانس را مثل کشوری صلح جو، صادق و دموکراتیک اداره کند. ولی پیروزیاش نمیتوانست طول بکشد چون به نظر ماکیاولی اساس آن ضعف بود که همیشه همراه خوبی و شرافت است. چیزی نگذشت که رژیمش تهدیدی شد برای پاپ فاسد. مزدورانش ساوانارولا را گرفتند و شکنجه کردند، دارش زدند و جلوی مردم انتقامجو سوزاندند.
از دید ماکیاولی، این چیزی است که در سیاست بر سر آدمهای خوب میآید. به جای پیروی از این نمونه نگونبخت، ماکیاولی میگوید شهریار بهتر است مدبّرانه از فضایل استفاده کند. ماکیاولی فضایل سیاسی را خرد، استراتژی، قدرت، شجاعت و اگر لازم شد، بیرحمی میداند! در واقع در جایی با لذّت عبارت متناقض «فضایل مجرمانه» را به کار میبرد. میخواهد بگوید پیشوا به نام کشور لازم است بتواند خشن و بیرحم باشد و این با پیشوای خوب بودن منافاتی ندارد. بعد معیارهایی میدهد برای اینکه کجا و چطور باید از فضایل مجرمانه استفاده کرد: خشونت باید حتماً برای امنیّت کشور ضروری باشد؛ باید سریع و قاطع و ترجیحاً شبانه باشد و نباید زیاد تکرار شود تا شهرت به سنگدلی ایجاد نشود. مثالی که میزد «چِزاره بورجیا»، چهرۀ معاصرش بود که برای خشونت متعادل تحسینش میکرد. البتّه حدّ آن قابل بحث است.
وقتی چزاره شهر چِزِنا را فتح کرد به یکی از مزدورانش، «رُمیرو دِی اورکو»، دستور داد نظم را حاکم کند. رومیرو این کار را با قساوت و شدّت انجام داد: مردان را جلوی خانواده گردن زدند؛ املاک مصادره شد؛ خائنان را اخته کردند. بعد چزاره سراغ رومیرو رفت و از وسط به دو نیمش کرد و در میدان شهر آویزانش کرد تا مردم بدانند رئیس چه کسی است. ماکیاولی با تحسین میگوید که بعد از این چزاره خونریزی را موقوف کرد، مالیات را کم کرد، گندم ارزان وارد کرد، سالن تئاتر ساخت و جشنهای عالی به راهانداخت تا آن خاطرات را از دل مردم در بیاورد.
کلیسای کاتولیک دویست سال آثار ماکیاولی را ممنوع کرد به خاطر اصرار او بر اینکه مسیحی خوب با پیشوای خوب سازگار نیست. ولی حتّی برای غیر مسیحیان و غیر سیاسیها بینش ماکیاولی مهم است: او میگوید نمیتوانیم در همهچیز و همهجا خوب باشیم، نه فقط به خاطر کمبود منابع و قدرتمان، بلکه به خاطر تناقض ذاتی دستورات اخلاقی.
در جاهایی غیر از سیاست هم، مثلاً در تجارت یا امور خانواده، مجبوریم اصطلاحاً تصمیمات سخت بگیریم، که یعنی بدهبستان اخلاقی: شاید ایدۀ مسیحیِ مهربانی در پای قاطعیّت قربانی شود؛ شاید برای حفظ خانواده دروغ گفته باشیم؛ یا برای حفظ کسب و کار ملاحظۀ بعضی کارمندان را نکنیم. از دید ماکیاولی این بهای معامله است با دنیای واقعی در برابر عالم آرمانی.
دنیا همچنان با عشق و نفرت به ماکیاولی نگاه میکند، به خاطر اصرار بر این دوگانگی و جمع اضداد معذّب کننده: قاطع باشیم یا مهربان؟
[1] به دلیل شباهت زیاد مضمون و عبارات، جملۀ سعدی آورده شد-م
[2] فرقۀ واعظان یا دومینیکن از فرقههای مذهب کاتولیک است که برای تبلیغ انجیل و مبارزه با بدعت در 1216 میلادی بنیاد گذاشته شد-م
ترجمه: دکتر ایمان فانی
3 دیدگاه
سلام
خسته نباشید
خیلی خوب بودن. چرا امکان دانلود نداره؟
سلام. ممنون، برای دانلود فعلا از پلتفورمهای دیگه ما می تونید استفاده کنید.
به نظرم تجویز خشونت مطلقا درست نیست
درسته شاید بعضی وقتا تو بعضی از شرایط خودمون رو ناچار به این کار ببینیم ولی مگه ما همون انسانی نیستیم که هنوز در برابر خیلی از چالش ها جواب مناسبی نداریم و میتونیم به دنبال یک جواب مناسب باشیم بجای انجام کاری که زیانبار هست ولی نتیجه میده
مثلاً تا قبل از گاندی چه کسی فکر میکرد که به انجام رسیدن اونهمه تغییرات بدون خشونت امکان پذیر باشه