نبرد هنر نوشته استیون پرسفیلد
در این ویدیو دیدگاه مبتنی بر استعداد و الهام هنری چالرز بوکوفسکی در خلق هنر را مقایسه میکنیم با نظریه مطرح شده توسط استیون پرسفیلد در کتاب نبرد هنر که تبدیل به کتاب راهنما و انجیل نمایشنامهنویسان، نویسندگان و هنرمندان سراسر جهان شده است. او در این کتاب مفهومی را طرح می کند به نام مقاومت یا ایستایی که هنرمند باید تا روز مرگ و تا سرحد مرگ با آن بجنگد. همچنین اندیشه حرفهای شدن در هنر بجای آماتور بودن و آماتور ماندن به زیبایی در این کتاب ارزشمند طرح می شود.
برگرفته از کانال یوتیوب Storytellers
ترجمه شده در مدرسه زندگی فارسی
متن این ویدیو:
چند وقت پیش از این، به شعری از چارلز بوکوفسکی برخوردم، در این مورد که برای نویسنده شدن چه باید کرد:
«اگر نوشتهها خودبخود از وجودت فوران نمی کنند،
بدون توجه به اوضاع و سایر شرایط،
ننویس
اگر واژهها ناخواسته، از قلب و ذهن و دهان و وجودت
بیرون نمیزنند،
ننویس
اگر مجبوری که ساعتها بنشینی
و به صفحه کامپیوتر خیره شوی
یا روی ماشین تایپ خودت خم شوی
و دنبال کلمات بگردی…
ننویس
اگر فقط فکر کردن به نوشتن برایت
یادآور کارهای سخت است…
ننویس
اگر کلمات مثل موشکی از روحت شلیک نمیشوند،
اگر ننوشتن و بیحرکت ماندن دیوانهات نمیکند،
یا به خودکشی و قتل ترغیبت نمیکند،
ننویس
وقتی که واقعاً زمانش باشد
اگر برگزیده باشی
خود به خود مینویسی
و تا زمانی که بمیری
نوشتن ادامه پیدا میکند
یا اینکه نوشتن در تو میمیرد
هیچ راه دیگری وجود ندارد
و هیچوقت هم وجود نداشته»
این پیام مشخصاً به حرفههای دیگر در حوزه خلاقیت و هنر مانند کارگردانی و آهنگسازی و نقاشی و حتی ورزش نیز مرتبط میشود و به نظرم شعر زیبایی است و دیدگاهی رمانتیک به تلاشهای خلاقانه دارد، ولی به شکلی وحشتناک و اساسی اشتباه است. تاریخ مملو از نوابغ خلاقی هست که همینطور خودبخود شروع به نوشتن نکردند. برخی از نویسندگان معاصر بااستعداد را در نظر بگیرید، بهعنوان نمونه آرون سورکین میگوید، همیشه مشکل سد نویسنده دارد یا جرج آر. آر. مارتین که گویا نمیتواند کتاب جدیدش را به اتمام برساند و تارانتینو که بارها توضیح داده چقدر سخت است به یک صفحه سفید خیره شوید و انتظار داشته باشید فیلمنامۀ بعدی را در آن صفحه بنویسید و همچنین رابرت مککی که مهمترین کتاب را در حوزۀ فیلمنامهنویسی نوشته است، ادعا میکند بزرگترین اهمالکار تاریخ است.
فکر میکنم برای افراد خلاق و همچنین برای من و شما و بسیاری دیگر هر چقدر در مورد تلاش خلاقانۀ خودتان هیجان بیشتری داشته باشید یا پروژه شما بزرگتر باشد و هر قدر که محقق کردن رویاهای شما مهمتر باشد نشستن و نوشتن و انجام دادن آن کارسختتر خواهد بود. مشکلی که من و بسیاری دیگر از نویسندگان با آن مواجه هستیم عموماً این است که بدون حرکت به یک صفحۀ خالی سفید خیره میشویم. مسئله این نیست که نمیخواهیم بنویسیم یا توانایی نوشتن کلمات را روی صفحه نداریم، بلکه صرفاً ایدههای خوبی به ذهن نمیآید و این حالت اصلاً خوب نیست، باور کنید.
همانطور که استیون پرسفیلد میگوید: «رازی وجود دارد که نویسندگان واقعی میدانند، ولی آنهایی که میخواهند نویسنده شوند از آن بیخبرند؛ خودِ نوشتن سخت نیست، اینکه بنشینید و شروع به نوشتن کنید سخت است». پرسفیلد به این نیرو که ما را باز میدارد و اجازه شروع نمیدهد، نامی داده است: مقاومت. (ایستایی)
طبق نظر پرسفیلد، این مقاومت چیزی هست که بین زندگی معمولی و رویایی ما فاصله میاندازد، بین ما و رویاهایمان شکاف ایجاد میکند و اجازه نمیدهد کسی باشیم که میخواهیم یا چیزی را که میخواهیم خلق کنیم. آیا شما نویسندهای هستید که نمینویسد؟ یا نقاشی که نقاشی نمیکند؟ یا یک کارآفرینی که هیچوقت یک کار پر ریسک را شروع نمیکند؟ در این حالت شما قربانی مقاومت شدهاید.
پرسفیلد میگوید مقاومت را باید جدی گرفت و آن را نیرویی شر میداند. این مقاومت میلیونها نفر را شکست داده است. رویاها فراموش شدند، چون افراد تسلیم شدند یا هیچوقت جسارت شروع را پیدا نکردند؛ بنابراین شناختن مقاومت و اینکه یاد بگیریم آن را چگونه شکست دهیم بسیار مهم است. او به زیبایی مقاومت را تعریف کرده است: «مقاومت نامرئی و درونی هست».
شاید فکر کنیم مشکل از دوستان، حیوان خانگی، شغل یا اینترنت است که جلوی ما را میگیرد و اجازه نمیدهد کار خلاقانه خودمان را انجام دهیم، اما این درست نیست.
«گرسنهام، باید بروم قهوه درست کنم. قهوه کمک میکند بهتر فکر کنم، ولی اول باید یک چیزی بنویسم و بعد با قهوه به خودم پاداش بدهم؛ قهوه با کیک.
بسیار خب… اول باید صحنهها را به شکل کلی تصور کنم… کیک موزی هم خوب است… کیک موزی، کیک خوبی است».
منبع نیروی مقاومت که باعث انجام چنین کارهایی و اهمال و تعلل ما میشود، خود ما هستیم. مقاومت دشمنی است که توسط خود ما و درون ما ایجاد میشود. مقاومت عموماً به شکل اهمالکاری و تعلل کردن خودش را نشان میدهد، چون توجیه کردنش ساده است. مثلاً من شروع میکنم، ولی از فردا!
خدای من! یک هفته تمام شد و تو کلاً شلوار راحتی به تن داشتی؛ هر روز!
یکشنبه
دوشنبه
سهشنبه
چهارشنبه
پنجشنبه
جمعه
شنبه
«اجازه عبور نخواهی داشت! » (جملهی معروف فیلم «ارباب حلقهها») هدف مقاومت این است که تا زمان مرگ همین جمله را به خودمان بگوییم. بعضی از حالات دیگر که مقاومت خودش را نشان میکند عبارتاند:
از زیادهروی در نوشیدنیهای الکلی، سکس، خودارضایی، تلویزیون، شایعهپراکنی، خوردن مقادیر زیادی چربی، شکر، نمک و شکلات.
پرسفیلد میگوید، همیشه دلیل زیادهروی مقاومت نیست. اما اگر بعد از زیادهروی، احساس پوچی و نارضایتی میکنید، احتمالاً به مقاومت مرتبط بوده است، چرا که ناخودآگاه میدانیم اهداف درازمدت خودمان را به خاطر لذت زودگذر و لحظهای فدا کردهایم و مقاومت ما را شکست داده است.
«تو بیرون میری و آلتت رو تو هر جنبدهای فرو میکنی و بعد دوباره سراغ من میآیی! ایرادی نداره! ولی میدونی بدترین نکته چیه؟ اینکه دیگه نمینویسی. تو استعداد و توانایی فوقالعادهای داری، ولی هدرش میدی»
مقاومت خودش را در زندگی شما نشان میدهد: وقتی که در زندگیتان حاشیه ایجاد کنید؛ خودتان را قربانی بدانید؛ وقت خود را برای انتقاد از دیگران صرف کنید؛ هنگامی که مثل سریالهای آبکی تلویزیونی زندگی کنید؛ یا زمانی که توجیه الکی میآورید که چرا هنوز شروع نکردهاید. یک هنرمند فعال، چنین رفتار خودویرانگری را قبول نمیکند، چرا که جلوی او را میگیرد و اجازه انجام کار را به او نمیدهد، البته مقاومت میتواند مفید باشد؛ مقاومت، هدف واقعی ما را به ما یادآور میشود. وقتی میخواهیم پروژۀ جدیدی را شروع کنیم، ترسی را حس میکنیم؛ این ترس یعنی یک کاری هست که ما باید انجام دهیم؛ چیزی که به شدت به آن علاقه داریم. اگر عاشق پروژهای نباشید که برایتان ترسناک است، هیچ چیزی را حس نخواهید کرد.
«شک و تردید کل وجودم را گرفته است، وقتی که زمانش برسد که روی طناب بروم، مطمئن نیستم که بتوانم اولین قدم را بردارم. قلبت به تو میگوید چه باید بکنی.»
هر چقدر در برابر یک پروژه مقاومت بیشتری احساس کنید، با انجام و اتمام آن رضایت بیشتری حس میکنید. مقاومت همیشه هدف غایی را به ما نشان میدهد. خب، پس چطور به صورت پایدار و پیوسته مقاومت را شکست بدهیم؟ همانطور که استیون پرسفیلد میگوید، با «حرفهای شدن».
طبق گفته پرسفیلد «حرفهای شدن» هیچ ربطی به پول درآوردن یا درنیاوردن از کار خلاقانه ندارد، بلکه یک فلسفۀ کاری و یک ایدئولوژی اخلاقی در این مورد هست که چطور پروژههای خلاقانه خودتان را پیش ببرید. شما میتوانید یک روز حرفهای باشید و فردایش دوباره آماتور شوید.
«خلاصه بگویم، من دوباره برگشتم.
جرج آر آر مارتین: بله بله، یک سؤالی هست که میخواهم از شما (استیون کینگ) بپرسم، لعنتی چطور اینقدر سریع اینهمه کتاب مینویسی؟! من فکر میکنم که… اگر مثلاً در شش ماه، سه فصل بنویسم، خیلی خوب عمل کردهام، اما شما در همین مدت زمان سه کتاب مینویسید.
استیون کینگ: روش کاری من اینگونه است که سعی میکنم هر روز شش صفحه بنویسم؛ بنابراین برای کتابی مثل End of Watch هر روز کار میکنم؛ حدوداً سه الی چهار ساعت در روز و سعی میکنم این شش صفحه را بنویسم؛ نهایی شده و کامل.
- و شما معمولاً موفق میشوید این شش صفحه را در روز به اتمام برسانید؟
– بله، معمولاً.
استیون کینگ نمونهای خوب از یک حرفهای است. پرسفیلد میگوید: «یک حرفهای میداند که فعالیت جسمانیِ حوصلهسربری مثل نشستن و کار کردن به شروع فرآیندی مرموز کمک میکند که در نهایت به ایجاد الهام و خلاقیت منجر خواهد شد». یک فرد آماتور منتظر الهام است، اما فرد حرفهای میداند که بعد از شروع کردن، الهام خودش میآید. همانطور که میبینید، حرفهای بودن ربطی به استعداد ندارد. جرج آر. آر. مارتین یکی از با استعدادترین نویسندگان نسل خودش است، ولی هنوز به یک «حرفهای» تبدیل نشده است. به همین دلیل هم هست که من هنوز منتظر کتاب جدیدش هستم. بنابراین، یک فرد حرفهای در برابر ترس دست به کار میشود، در حالی که یک آماتور، وقتی از یک تلاش خلاقانۀ بزرگ میترسد، صبر میکند تا این ترس ناپدید شود. فرد حرفهای میداند این اتفاق هیچوقت رخ نمیدهد، برای همین دست به کار میشود. یک آماتور به ستاره شدن و افتخار میاندیشد، ولی این چیزها برای فرد حرفهای بیفایده است. فرد حرفهای میداند که موفقیت یکی از آثار جانبی کار کردن است. او کارش را انجام و اجازه میدهد که پاداشها خودشان به دست بیایند یا خیر. با این روش، فرد حرفهای ناامید نمیشود. ناامیدی از متحدان مقاومت است و مقاومت از ناامیدی استفاده میکند تا ما را وادار به تسلیم کند.
- شما در حال حاضر یا قبلاً هرگز عضو حزب کمونیست بودهاید؟ اجازه هست من بهعنوان سند این را معرفی…
- نه نه! رفتار شما قابل قبول نیست.
- آثار من…
- نه نه نه نه!
– در مورد همین موضوع است که شما طبق آن میخواهید قضاوت کنید.
- هیئت منصفه رأی خواهد داد.
- که حیاتی…
- یک لحظه صبر کنید!
– فیلمنامههای شما بسیار طولانی هستند.
– قبلاً این حرف را شنیدهام.
فرد حرفهای با وجود تمام شرایط به کارش ادامه میدهد و شانس بد، بیعدالتی یا سختی و فلاکت را بهانه نمیکند یا اجازه نمیدهد که یک چیز بادآورده یا شانس خوب فریبش دهد و فکر کند موفق شده است.
– من در ازای 1200 دلار فیلم شما را مینویسم.
- و نمیخواهید اسمتان در فیلمنامه باشد؟
– نه، به نفع شما نیست اسم من روی آن باشد.
یک فرد حرفهای اوضاع را همانطوری که هست قبول میکند و بدون توجه به اینکه چه پیش خواهد آمد به کارش ادامه میدهد. فرد حرفهای غرورش را کنار میگذارد و شکست خوردن یا موفقیت را یک چیز شخصی نمیداند. ترس از پذیرفته نشدن یک امر انسانی است و در عمق وجود همه وجود دارد. مقاومت این مسئله را میداند و از آن استفاده میکند تا ما را فلج کند و اجازه ندهد کارمان را انجام دهیم.
پرسفیلد میگوید، این یکی از سختترین حوزهها در روند تبدیل شدن به یک حرفهای این است که فرد برای اثر خودش از جان و دل مایه میگذارد، سپس عقب مینشیند و سختگیرانه اثر خودش را ارزیابی میکند. برای خودش نکاتی را مینویسد که چطور در پروژۀ بعدی میتواند بهتر عمل کند و سپس ادامه میدهد.
فرد حرفهای انتقادپذیر است و انتقادات را شخصی برداشت نمیکند، چرا که میداند مقاومت از حس پذیرفته نشدن برای تخریب نویسنده استفاده میکند. در نتیجه، سختی و فلاکت را تحمل میکند. زمانی که وارد میدان جنگ میشود و کارش به مشکل برمیخورد و مورد تمسخر همگان قرار میگیرد، در واقع میداند بودن در میانه میدان بهتر از حاشیه است. همچنین فرد آماتور ممکن است ادعاهای رمانتیک داشته باشد مثلاً بگوید به خاطر عشق و علاقه این کار را انجام میدهد و برایش اهمیتی ندارد کسب درآمد کند یا حتی افتخار میکند که از این راه پول به دست نمیآورد، ولی یک فرد حرفهای میداند عشق و علاقه بیش از حد او را فلج خواهد کرد. او با رویکرد درآمدزایی میتواند به ذهنیت مرد مزدبگیر دست یابد.
پرسفیلد میگوید، فرشته الهام و خلاقیت اخلاق کاری یقه آبیها (کارگران یدی) را دوست دارد، از آدم جدی و کاری خوشش میآید و از افراد لوس متنفر است. فرد حرفهای درآمد کسب میکند تا عشقش را تبدیل به شغلش کند. او برای پول درآوردن مینویسد، ولی در نهایت به خاطر عشق به کار دست به قلم میبرد. در این لحظه شاید فکر کنید چقدر نگاه سرد و بیاحساسی به کار خلاقانه داشتهایم. عشق و اشتیاقش کجاست؟ افسانهای بودنش؟ زیبایی و رازآلودی هنریاش؟ اینها چیزهایی هستند که وقتی ما حرفهای میشویم، هدف خود قرار میدهیم، چون میدانیم زمانی که مقاومت را شکست دهیم و کارمان را انجام بدهیم، یک چیز جادویی رخ میدهد.
وقتی تلاش میکنیم الهام و خلاقیت خودش به وجود میآید و کلمات بدون تلاش خودبخود جاری میشوند. برخی به آن حالت جذبه یا تمرکز کامل میگویند، پرسفیلد به آن «الهه الهام» (الهه شعر و موسیقی) میگوید. در حالی که مقاومت جایش در جهنم است، آفرینش به بهشت تعلق دارد، اینجاست که «الهه الهام هنری» شما را مینگرد و تلاش شما را ستایش میکند، حرفهایگری شما را تحسین میکند. وقتی خودتان را با رویکردی به دور از غرور به الهه الهام نشان میدهید، الهه شعر و موسیقی پایین میآید و روی شانه شما مینشیند و متحد قدرتمندی برای کمک در تلاشهای شماست. وقتی که مقاومت را شکست میدهیم و شروع میکنیم، این الهه ما را هدایت میکند و تا تمام شدن پروژۀ ما در جنگ با نیروی سیاه مقاومت در کنار ما میایستد. فقط این موقع است که آن کلمه پایانی یا آخرین نت آهنگتان را مینویسید یا آخرین حرکت رقص را انجام میدهید و میتوانید با مقاومت رودررو شوید و بگویید: «برو بمیر مادر به خطا!»
و بعد از این دوباره یک پروژه جدید شروع میکنید و این مبارزه از اول شروع میشود.
پایان
1 دیدگاه
بسیار عالی بود پس در واقع پشتکار رو باید جایگزین کلمه نبوغ کرد