افلاطون آرمانشهر
ژوئن 26, 2019آیا به احساسات میتوان اعتماد کرد؟
ژوئن 30, 2019قدیس آگوستین
قدیس آگوستین
قدیس آگوستین از مشهورترین نظریه پردازان و پایهگذاران تفکر فلسفی کلیسای غرب است. وی نویسنده کتاب شهر خدا و واضع اندیشه گناه نخستین است.
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
قدیس آگوستین از نخستین و مشهورترین نظریه پردازان و پایهگذاران تفکر فلسفی کلیسای غرب است. او که در ابتدا پیرو مانی (پیامبر و فیلسوف ایرانی) بود، بعدها این دین را انکار کرد و رسالهای در رد آن نوشت اما تاثیر ثنویت مانوی در آثار او به ویژه «شهر خدا» به وضوح دیده میشود. زندگی خود او از افراطهای جوانی تا زهد میانسالی و پیری، تجسم کاملی است از همین دوگانگی. این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دو باتن در واقع به تضاد تفکر مسیحی از دید آگوستین و باورهای مدرن درباره عدالت و امکان رسیدن به شادی و خوشبختی در این دنیا میپردازد. شهر خدای آگوستین بیش از این که توصیف یک جغرافیا یا نظام سیاسی یا فلسفی باشد، نمودی است از دو ذهنیت در میان آدمیان، وگرنه باورمندان به شهر خدا ممکن است ساکن شهر انسانها باشند و پرستندگان شهر آدمیان ممکن است در شهر خدا زندگی کنند. کتاب اعترافات آگوستین، الهام بخش اعتراف نویسی بسیاری از متفکران و نویسندگان غربی شده است.
آگوستین فیلسوف مسیحی بود که در قرن چهارم و پنجم میلادی در حاشیۀ امپراطوری رومِ در حالِ زوال زندگی میکرد. شهرش در شمال آفریقا «هیپو» نام داشت. آگوستین در آنجا سی و پنج سال به عنوان اسقف خدمت کرد، و بین پیروان غالباً فقیر و بی سوادش هم محبوب بود و هم الهامبخش.
در روزهای آخر عمرش اقوام ژرمن به نام «وندالها» شهر را با خاک یکسان کردند، مردان را کشتند و به زنان تجاوز کردند. ولی کلیسا و کتابخانۀ آگوستین را به احترام این قدّیس سالم گذاشتند. اهمیّت آگوستین برای ما غیرمسیحیان، انتقادهایش به امپراطوری روم و ارزشها و بینش رومی است و اینکه روم با دنیای غرب امروزی وجوه مشترک زیادی دارد، مخصوصاً با آمریکا. رومیها به ویژه به دو چیز معتقد بودند:
اوّل- خوشیهای زمینی. در کل رومیها خیلی خوشبین بودند: سازندههای «پون دو گار[1]» و کولوسیوم به فناوری اعتقاد داشتند، به قدرت انسان برای تسلّط بر خودش و تواناییاش برای کنترل طبیعت، و اینکه میشود برای خوشی و آرامش برنامه ریخت. نویسندههای روم، مثل «سیسِرون[2]» و «پلوتارک[3]»، دربارۀ آینده با غرور و پلندپروازی حرف میزدند، که با کمی دستکاری عین مطالبی است که در «پالوآلتو[4]»ی آمریکا و مجله «وایِرد[5]» میشود پیدا کرد. دقیقاً به چیزی عمل میکردند که امروز به آن میگوییم اصول خودسازی، مثل سمینارهای موفّقیّت و مثبتاندیشی امروزی! به نظر رومیها انسان حیوانی است که مدام میتواند کاملتر شود.
دوم- نظم عادلانۀ اجتماعی: مدّتها روم اعتقاد داشت که عدالت ویژگی آن جامعه است. آدمهای باعرضه و بلندپرواز میتوانستند به رأس قدرت برسند. ارتش بنا بود که شایستهسالار باشد. توانایی پول در آوردن، هم عرضه را نشان میداد هم تا حدودی فضائل باطنی فرد را. پس پز دادن و به رخ کشیدن پول کاری درست و غرورآمیز بود. شهرت هم که به طور کلی خواستنی و ایدئال بود. آگوستین به شدّت با هر دوی این فرضیّات مخالفت کرد. در شاهکارش، «شهر خدا»، این نظر را رد کرد که انسان را میشود به کمال رساند، و اینکه جامعه میتواند با تدبیر خود به عدالت برسد. هر دو نظر تا امروز جای طرح و بررسی دارند. آگوستین بود که اندیشۀ «گناه نخستین» به ذهنش رسید. میگفت نه فقط این یا آن آدم بداقبال، بلکه همۀ آدمها ضعفی در وجود خودشان دارند و همه وارث گناه آدم ابوالبشر هستند. طبیعت گناهکار ما باعث چیزی میشود که آگوستین به آن میگفت «لیبیدو دومیناندی»، یا میل به سلطه، چیزی که در رفتار بیرحمانه و وحشیانۀ انسان با همنوعش و دنیا مشخص میشود: عشق خالصانه برای ما مقدور نیست؛ خودخواهی و غرورمان اجازه نمیدهد؛ قدرت استدلال و فهم ما به شدّت شکننده و ناقص است؛ شهوت راحتمان نمیگذارد؛ از حال خودمان سر درنمیآوریم؛ اضطراب باعث میشود به دنبال موهومات برویم.
آگوستین به تمام فلاسفهایی حمله کرد که به قول خودش «با حماقتی حیرتآور آرزو داشتند در زمین به شادی برسند یا با تلاش خودشان خوشبخت شوند.» شاید غمانگیز به نظر بیاید ولی جالب است که به طریقی خیال آدم را راحت میکند؛ اینکه اگر زندگیهامان دردناک است تصادفی نیست، همیشه همینطور است. «ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید»، چون ما انسانیم. میتوانیم آرزوی عشق و فضیلت بکنیم ولی هرگز نمیتوانیم اینها را کامل به دست بیاوریم. روابطمان، شغلهایمان و کشورهایمان آنچه ما میخواهیم نمیشوند. تقصیر کارهای ما نیست، این «قسمت ازلی بی حضور ما کردند[6]».
بدبینی آگوستینی کمی فشار را از روی ما برمیدارد تا با عدم کمال در چیزی که هستیم کنار بیاییم. نباید ناامید شویم و فکر کنیم غرضی در کار است یا این بلاها فقط بر سر ما میآید. باید به این وضعیت گفت: «شرایط انسانی». میشود حتّی اگر به الهیات آگوستینی باور نداریم به آن بگوییم گناه نخستین. رومیها در اوج تمدّنشان فکر میکردند که شایستهسالاری دارند، جامعهای که در آن هر که به جایی رسیده از عرضه و لیاقتش بوده است. بعد از مسیحی شدن امپراطوری روم، فیلسوفی به نام «یوسیبیوس» حتّی ادّعا کرد که قدرت در زمین وسیلۀ خداست برای استقرار مسیحیت در تمام دنیا. پس قدرتمندان روم حالا نه تنها خوشاقبال بلکه مورد رحمت و عنایت خدا هم بودند. آگوستین گفت: «چه ادّعای ظالمانهای! چه لاف گزافی! عدالت چه در روم، چه هر جای دیگری از زمین نه وجود داشته و نه خواهد داشت.» نه ثروت و قدرت از فضل و عنایت خداست و نه فقر نشان لعنتش. آگوستین دو نوع شهر تعریف کرد: شهر آدمیان و شهر خدا. شهر خدا ایدئالی برای آینده است، یک بهشت آسمانی آرمانی، جایی که نیکی حاکم میشود و قدرت با عدالت یکجا جمع میشوند و فضیلت حکومت میکند. انسان نمیتواند چنین شهری درست کند و نباید فکر کند که میتواند. آدمها محکوماند به اینکه در شهر آدمها زندگی کنند، شهری که دائم عیب و ایراد دارد و پول از پیِ فضیلت نمیرود. در فرمول آگوستین، عدالت هرگز محقّق نمیشود مگر در جمهوریای که مسیح بنیان گذاشته باشد. باز شاید کهنه و دلمرده به نظر بیاید ولی این فلسفه نسبت به فقر و شکست و بدبیاری خیلی بخشنده و باگذشت است. آدمها در جایگاهی نیستند که با معیارهای ظاهریِ موفّقیت همدیگر را قضاوت کنند.
این تحلیل، قضاوت اخلاقی و فخرفروشی را نفی میکند: وظیفه داریم به قدرت مشکوک باشیم و در برابر افتادگان بخشنده. لازم نیست آدم مسیحی باشد تا با این حقایق تسلّی پیدا کند. اینها هدیههای معنوی و جهانی مذهباند به فلسفۀ سیاسی و روانشناسی انسانی. اینها دائم یادآوری میکنند که کمالگرایی مفرط میتواند خشن و ظالمانه شود و اینکه فقر و گمنامی در شهر انسانها نشانۀ پستی یا خباثت یا حقارت نیست.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
4 دیدگاه
درود و سپاس
ویدیو خوبی بود. نمیدونم آیا امید میداد یا یاس می پراکند؟!
در هرحال مشکل از ذهن ایده ال گرای ماست اما چه کنیم “که آسودگی ما عدم ماست”
سوال خوبیه، امید بود یا یاس؟ مصراع خوبی هم در پاسخ آوردید.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کارما شاید …
ممنون از مقاله خوبتون