بازار عرضه و تقاضا
آگوست 22, 2019امروز را دریاب
آگوست 22, 2019چرا از زندگینامههای سیاسی نمیتوان سیاست آموخت؟
چرا از زندگینامههای سیاسی نمیتوان سیاست آموخت؟
یکی از هدایای تاسف بار سینما و ادبیات به روزنامهنگاری و علوم سیاسی، رویه قهرمان سازی و دیوپردازی است؛ در کلاسهای ساخت فیلم مستند بارها توصیه میشود(و از مستندهای موفق مثال آورده میشود) که باید داستان را “شخصی” کنید. قهرمان را در قاب دوربین ایزوله کنید، توی صورتش زوم کنید و اشکها و لبخندهایش را”بگیرید”. یک منحنی هیجان انگیز سه پردهای خلق کنید از
تردید،
اقدام، رفتن تا توی دهن اژدها
و در نهایت پیروزی یا تراژدی.
در زندگی نامه نویسی بروید سراغ سرگرمیهای هیتلر و سگش و شهادت دندانپزشکش و ناکامیهای عشقیاش. در تاریخنگاری بپردازید به اینکه اگر در صبح آن روز کذایی ولیعهد اتریش مجارستان از آن خیابان عبور نکرده بود یا به ادامه مراسم اصرار نکرده بود، جنگ جهانی اول اتفاق نمیافتاد.
طبیعی است که آدمها دوست دارند داستان آدمها را بشنوند؛ از نظر روانپزشکی ثابت شده که در یک تصویر یا نقاشی حاوی اشیای جاندار و بیجان فراوان، اولین چیزی که به طور طبیعی نگاه انسان را جلب می کند صورت آدمها است.
به این گرایش طبیعی روانشناختی، اضافه کنید این مطلب را که غرور اشرف مخلوقات باعث می شود تصور کند هر چه در تاریخ رخ میدهد حاصل درایت یا ضلالت خود اوست.
اما برای آن که درک سیاست را شروع کنیم باید از این حجاب تاریک عبور کرده باشیم؛
مطالعه تاریخ کلان به ما میآموزد که پارامترهای شکل دهنده شکست و پیروزی پادشاهان، وزرا و فرماندهان نظامی آنچنان متعدد و متغیر و پیچیده است که از یک سیاستمدار نمیتوان انتظار داشت از شخصیتهای پیشین خود درس بگیرد. سرنوشت هر بار آنچنان هنرمندانه بازی کهنه خود را تکرار می کند که شخصیت فعلی وقتی میفهمد همان عاقبتِ پیشینیان به سرش آمده که خودش تبدیل شده به درسی در تاریخ.
در رم باستان دو سناتور و برادر بودند که می خواستند منابع را ملی کرده و جمهوری را حفظ کنند. مدتی بسیار محبوب شدند و به پشتوانه آن محبوبیت کارهای متهورانهای کردند اما سرانجام به تحریک رقبا، گرفتار خشم عوام و نابود گردیدند، میان این دو برادر و دکتر مصدق تاریخ صدها بار همین قصه غم انگیز را با دکور و عوامل صحنه مختلف تکرار کرده است. اما آنچه من اینجا می خواهم بگویم این است که اساسا ممکن نیست از مصدق و لطفعلی خان زند و امیر کبیر و قائم مقام بخواهیم از سناتورهای رم درس بگیرند زیرا اساسا درس جای دیگری است.
اجازه بدهید از منظر دیگری به مساله رو کنیم؛ بیایید قبول کنیم که همواره تک ستارههایی تاریخ را روشن و زیبا ( یا برای ما انسانها جذاب) کردهاند. اما اگر بیشتر دقت کنید تقریبا همیشه پس از هر تک ستاره نوبت یک سیاه چاله بوده است که همه دستاوردها و اصلاحات نفر قبلی را (چه خوب و چه بد) خنثی کرده است. تقریبا همیشه پس از قائم مقام نوبت حاجی میرزا آقاسی و بعد از اوباما نوبت یک ترامپ است (خوب یا بد این دوتای آخری را از دید مردم آمریکا قضاوت کنیم.) . واکنش اول همه ما این است که بگوییم آدمهای بد از آدمهای خوب خوششان نمی آید و از روی کینه همه تلاششان را می کنند که میراث نفر قبلی را دفن کنند. اما می توان طور دیگری به مساله نگریست؛
هر کشور یک میانگین رفتار سیاسی دارد که علیرغم افراطها و تفریط ها به سمت آن میانگین میل میکند. خدمات فرشتهها بی اثر می شود و همچنین تبهکاری شیاطین. پس می بینید که حتی اگر یک فرشته از فرشتگان پیشین، خوب درس گرفته باشد و یک عمر فرشتگی کند، آنقدر ضدیت چه در رقبا و چه در عوام بر خواهد انگیخت که نفر بعدی دیوی خواهد بود که با دقت و وظیفه شناسی تمام، اطمینان حاصل کند اثری از آن فرشته و خدماتش نماند.
بنابراین سیاستمدار خوب نه فرشته است و نه دیو. سیاستمدار خوب کسی است که با حوصله میانگین رفتار سیاسی ملتش را فقط کمی بهبود بخشد.
در دانش جغرافیای سیاسی، به میانگین رفتار سیاسی یک ملت، ذهنیت سیاسی گفته می شود. آنچه ذهنیت سیاسی یک کشور را می سازد عمدتا پارامتر جغرافیاست که در طی صدها و هزاران سال عمل می کند. خشکسالیها و ترسالیها، دورههای قحطی و فراوانی و جنگها و صلحهای ناشی از آن و مناسبات ملت با مردم همسایه است که ذهنیت سیاسی یک ملت را میسازد و تغییر این ذهنیت با مقیاس یک میلیمتر در هر نسل ممکن است. اما اگر ذهنیت سیاسی که جمع جبری همه فرصتها و تهدیدهای تاریخی و جغرافیایی یک ملت است را بشناسیم و با آن نستیزیم و لج بازی نکنیم، همان یک میلیمتر در هر نسل برای ایجاد نتایج کاملا محسوس و بهروزی ملت کفایت می کند.
پیش از این در دو ویدیو، من به ذهنیت سیاسی ژاپن و آلمان پرداختم و این که جغرافیا در ایجاد این ذهنیت چطور نقش آفرینی کرده است.
بزودی دو مثال دیگر از ذهنیت سیاسی کشورها خواهم آورد که با اخبار روز هم نسبتی پیدا میکند:
به این دو سوال فکر کنید؛
چرا چین اصرار دارد هنگ کنگ را مانند بخشی از خاک اصلی کشورش اداره کند و سیاست «یک ملت با دو نظام» دوام نخواهد آورد؟
چرا استرالیا با وجود بُعد مسافت و امنیت کامل، در همه جنگهای انگلستان شرکت کرده و به جنگهای آمریکا هم چندان بی میل نیست. ( خواهیم دید که این موضوع به نژاد، مذهب و فرهنگ مشترک یا ماموریت صدور دموکراسی مربوط نمیشود.)
برای درک ذهنیت سیاسی این دو ملت باید چیزهایی بیشتر از حزب کمونیست چین و احزاب کارگر و لیبرال استرالیا را بشناسیم، رویکرد فرشتگان و شیاطین را کنار بگذاریم تا به میانگین و مسیر رفتار سیاسی این دو ملت برسیم. در این راه هیچ روزنامه یا زندگینامه سیاسی ای به ما کمک نخواهد کرد.
دکتر ایمان فانی
5 دیدگاه
از مطالب بی نهایت دقیق، علمی و مستند شما لذت میبرم. امیدوارم در این مسیر و با امید جابجا کردن یک میلیمتری ذهنیت سیاسی پارسی زبانان موفق باشید.
هر متن و یا ویدیو ارائه شده توسط شما، مرا ناگزیر به جستجو و مطالعه بیشتر می کند.ممنونم آقای دکتر فانی عزیز
عالی 👏👏👏👏👏
وقت بخیر، جناب دکتر شما درباره یک سخنرانی در مورد جغرافیای سیاسی در دانشگاه سیدنی مطلبی گذاشتید، مطالب سخنرانی و یا فایل صوتی و یا تصویری سخنرانیتون رو میتونید در کانال قرار بدید
سلام فایل صوتی کیفیت خوبی متاسفانه نداشت و باید بر اساس اسلایدها مجددا ضبط ویدیویی انجام بشه.