آیا با کمال‌گرایی به کمال می‌رسیم؟
07 فوریه 2019
عوامل خطر سرطان مری و راههای پیشگیری
11 فوریه 2019
آیا با کمال‌گرایی به کمال می‌رسیم؟
07 فوریه 2019
عوامل خطر سرطان مری و راههای پیشگیری
11 فوریه 2019

نبرد با زمان و راز عمر دراز

انسان همیشه در نبرد با زمان بوده است. این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن می‌پرسد عمر را چگونه سپری کنیم که درازتر به نظر برسد و پربارتر باشد؟
لینک موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE

راه معمول تلاش برای طولانی کردن عمر این است که سعی کنیم سال‌های بیشتری زنده بمانیم. مثلاً با خوردن سبزی و زود خوابیدن و ورزش کردن. اما این روش شاید واقع‌بینانه نباشد. نه‌فقط چون نمی‌توان به وسیلۀ سبزیجات با قطعیت از مرگ جلوگیری کرد، بلکه چون در سطح عمیق‌تری بهترین راه برای طول عمر این نیست که چند سال به آن اضافه کنیم.
یکی از اساسی‌ترین حقایق دربارۀ زمان این است که هرچند ما فکر می‌کنیم زمان یک واحد فیزیکی و عینی است، در حقیقت این‌طور نیست. زمان با یک سرعت ثابت نمی‌گذرد. پنج دقیقه می‌تواند یک ساعت طول بکشد و ده ساعت مثل پنج دقیقه به نظر بیاید. گاه یک دهه انگار دو سال است و دو سال می‌تواند ارزش نیم قرن را پیدا کند. پس برداشت ذهنی ما از زمان زیاد ربطی به عقربه‌های ساعت ندارد.
زمان بر اساس بازیگوشی ذهن انسان تند و کند می‌گذرد. ممکن است آب برود یا کش بیاید. ممکن است بخار بشود و برود یا بماسد. اگر هدف این است که عمر درازتر بشود، جدا از توصیه‌های تغذیه‌ای، اولویت نباید اضافه کردن به عدد زمان باشد، باید اطمینان از این باشد که زمان به حساب بیاید و حس بشود. باید زمان را فشرده کرد نه اینکه با مرگ مشغول چانه زدن شد.
اما چرا سرعت گذر زمان تغییر می‌کند؟ چرا زمان گاهی چهارنعل می‌رود و گاهی پاورچین؟ دلیلش را می‌شود در بچگی پیدا کرد. ده سالِ اول عمر تقریباً همیشه کندتر از دهه‌های دیگه می‌گذرد. نوجوانی کمی تندتر می‌گذرد ولی باز هم سرعتش لاک‌پشتی است. از چهل‌سالگی یورتمه رفتن زمان شروع می‌شود و از شصت‌سالگی دیگر چهارنعل می‌رود. تفاوت ضرباهنگش عجیب نیست. به تازگیِ تجربه‌ها مربوط است. هر چه روزها از تجربه‌های جدید و پیش‌بینی‌نشده پُرتر باشند، زمان طولانی‌تر حس می‌شود و هر چه روزها بیشتر شبیه هم باشند، سریع‌تر می‌روند و محوتر حس می‌شوند.
دورۀ کودکی طولانی حس می‌شود چون معدن چیزهای جدید است. چون روزهای عادی‌اش هم پُر از کشف‌ها و حس‌ها‌‌ی خارق‌العاده است. ممکن است ظاهراً مهم نباشند. مثلاً کشف کردن زیپ یک لباس بافتنی یا نگه داشتن نفسمان زیر آب. اولین باری که از پشت حوله به آفتاب نگاه می‌کنیم، یا انگشتانمان را در خمیر بتونۀ قاب پنجره فرو می‌کنیم. دهۀ اول پُر از محرک‌هاست و هزار سال طول می‌کشد. تا میانسالی دیگر همه چیز آشناتر به نظر می‌آید. ممکن است به چند مسافرت هوایی رفته باشیم. دیگر خوردن آناناس و ماشین داشتن یا زدن کلید برق هیجان‌انگیز نیست. دربارۀ روابط و پول درآوردن و امر و نهی کردن چیزهایی می‌دانیم، در نتیجه زمان بی‌رحمانه سریع می‌گذرد.
یکی از راه‌حل‌هایی که پیشنهاد می‌شود این است که تلاش کنیم چیزهای جدیدی کشف کنیم. نمی‌توان هر روز همان زندگی‌های محدود و پیش‌بینی‌شده را ادامه داد. باید کاشف و ماجراجو شویم؛ برویم به ماچو پیچو یا آنکور وات، آستانه یا مونته‌ویدئو. باید راهی پیدا کرد برای شنا با دلفین‌ها، یا سفارش یک غذای سیزده‌مرحله‌ای در رستوران‌های لوکس لیما. لابد این کارها می‌تواند ترمز زمان را بگیرد. اما این دیدگاهِ عادلانه و کم‌خرجی نیست و نهایتاً این ایده برای تنوع و تازگی عملی نیست.
ممکن است تا میانسالی خیلی چیزها در اطرافمان دیده باشیم ولی خوشبختانه به بیشترشان هیچ وقت درست نگاه نکرده‌ایم. شاید یک نگاه گذرا به معجزات وجود انداخته باشیم و با بی‌انصافی تصور کرده باشیم که همه چیز را در موردشان می‌دانیم؛ فکر کرده‌ایم که شهر محل زندگی‌مان را می‌شناسیم، آدم‌های دور و برمان را، و کم‌وبیش هدف خلقت را. ولی البته که هنوز چیزی از خلقت ندیده‌ایم. حوصلۀ ما از دنیایی سر رفته که حتی شروع به شناختش نکرده‌ایم. و این یکی از دلایلی است که زمان پرواز می‌کند.
پیشگامان افزایش طول عمر مؤثر متخصصان تغذیه نیستند بلکه هنرمندان‌اند. هنر ایدئال این است که یادمان بیاورد چقدر کم دیده‌ایم و فهمیده‌ایم. چیزهای معمول را از نو معرفی کند، چشم را به زیبایی‌های پنهان باز کند و علاقه را به چیزهایی جلب کند که کنار گذاشته‌ایم. کمک کند آن حساسیت دیوانه‌وار نوزادی برگردد. این سیب‌ها را سزان کشیده است. چنان رفته در بحرِ سیب که انگار قبلاً چنین چیزی ندیده است و به ما هم همین را می‌گوید. این هم ونگوگ که مسحور چند تا پرتقال شده است. و این آلبرشت دورر که زل زده است به زمین و چهار تا ساقۀ علف، آنچنان که بچه‌ها زل می‌زنند.
لازم نیست هنرمند باشیم تا قیمتی‌ترین درس هنر را یاد بگیریم. اینکه چشمانت را بشور و باز کن و به این شکل زمان را مزمزه کن. بی اینکه بخواهی برای نمایشگاه اثر هنری خلق کنی، با هدف زندگی عامدانه برو به یک محلۀ شهر که تا به حال نرفته‌ای. از یک دوست راجع به جنبه‌ای از زندگی‌اش بپرس که تا به حال جرئت نکرده‌ای بپرسی. در باغ دراز بکش و ستاره تماشا کن. همسرت را طوری بغل کن که انگار بار اول است می‌بینی‌اش. خیلی باید در تخیل ضعیف باشیم که فکر کنیم حتماً باید به ماچو پیچو برویم تا چیز تازه‌ای ببینیم.
در رمان ابله داستایفسکی به یک اعدامی می‌گویند چند دقیقه بیشتر از عمرش نمانده است؛ «آخ اگر قرار نبود بمیرم. اگر یک تکۀ دیگر زندگی داشتم، یک دقیقه را یک عمر زندگی می‌کردم.» او در برخورد با فکر از دست دادن زندگی می‌فهمد که هر لحظه را می‌شود به هزاره‌ها تبدیل کرد؛ اگر قوۀ تصور و قدرشناسی داشته باشیم.
منطقی است که آدم بخواهد عمرش را طولانی کند ولی برداشت ما از طولانی اشتباه است. ممکن است عمر نوح کنیم و باز آخرش غر بزنیم که چه زود دیر شد. باید هدف زندگی‌ای باشد که طولانی حس بشود. به این صورت که یاد بگیریم قدرشناس باشیم. سعۀ صدر داشته باشیم. مثل پنج‌ساله‌ها ظرفیت دریافتِ بدون فیس و افاده داشته باشیم. لازم است یک لحظه مکث کنیم، به چهرۀ هم نگاه کنیم، غروب را تماشا کنیم، از پیچ‌وتاب آب و رنگ رودخانه حیرت کنیم، جرئت کنیم سؤال‌هایی بپرسیم که روح را رشد می‌دهد. ما سال‌های بیشتر نمی‌خواهیم، همین زمانی که داریم را باید فشرده کنیم و هر روزش را در بیداری زندگی کنیم. می‌توان این کار را با یک فن ساده ولی مهم انجام داد؛ دیدن چیزهایی که تا حالا فقط نگاهشان کرده بودیم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
ویراستار: الهام نوبخت

3 دیدگاه

  1. رضا گفت:

    سلام
    مرسی از مطلب جابتون
    توضیحات درسته زیرا:
    زمان ظرف مکان است
    عقل مجرد انسانی ظرف زمان
    قلب انسان ظرف عقل
    روح انسان ظرف قلب
    است

    چون انسان جامع همه این مراتب را دارد.

  2. رهگذر گفت:

    سپاس فراوان
    Neuroplasticity
    دریافت ما از شتاب گذر زمان بر پایه چگالی رخدادها در واحد زمانه
    رخداد در واقع همون درست شدن سیناپسهای نو بین نورونهای مغز ماست
    با بیرون اومدن از غار امنیت و آزاد کردن مغز تشنه‌ای که خیلی وقته (از همون بچگی) از تجربه کردن دنیا منعش کردیم، میتونیم در هر ساعت تا اونجا که جا داشته باشه زمان رو عمیقتر کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!