روایت کلان ذهن
فوریه 18, 2022ده فضیلت دوران مدرن
فوریه 18, 2022دروغگویی بر کاناپه روانکاوی اروین یالوم
لمیدن و دروغگویی بر کاناپه روانکاوی: رمانی از اروین یالوم
در این پادکست به روشهای دکتر اروین یالوم در اتاق درمان میپردازیم که از رواندرمانی وجودی یا اگزیستانسیال فراتر میرود و به این بهانه یکی از کتابهای او را مرور میکنیم به نام: «لمیدن و دروغگویی بر کاناپه روانکاوی-دروغ گفتن روی کاناپه».
هر بار که آدمیزاد اقدام میکند به یاد گرفتن، مطالعه کردن و شناختن، خودبهخود و ناگزیر، در کنار این قضیه مقدار زیادی سوء تفاهم، پیشداوری، نادانی و جهالت هم تولید میشود. چارهای هم نیست. شبیه یک ماشین مکانیکی که وقتی کار میکند حرارت و دود هم تولید میشود علاوه بر اینکه جلو میرود.
تشبیه دیگری که میتوان آورد این است: وقتی سربازی را در یک بیابان رها کنید، اگر قطبنما نداشته باشد، اگر جادهای وجود نداشته باشد، و بیهدف فقط راه برود، هرگز نمیتواند روی خط مستقیم حرکت کند. به خاطر اینکه آناتومی پاهایش شبیه هم نیست. قدرت عضلاتش شبیه هم نیست و خودبهخود مثلاً در هر هزار قدم که میرود، چندین قدم منحرف میشود و هنر در این است که خودش این را از قبل بداند و مدام به صورت پیوسته و از پیش تعیینشده اصلاح مسیر کند.
در مورد معرفی یک نویسنده، همین قانون و قاعده برقرار است. مثلاً در مورد کتاب قبلی که از اروین یالوم صحبت کردیم (خیره شدن به خورشید)، ممکن است برای خیلیها این تصور به وجود بیاید که اروین یالوم روانپزشکی است که در اتاق درمان مینشیند و صبح تا شب با مراجعینش در مورد مرگ و قبرستان حرف میزند. چون به هر حال او یکی از مشهورترین رواندرمانگران وجودی یا اگزیستانسیال است. در صورتی که این تصور واقعاً درست نیست و مجموعه کتابهایی که اروین یالوم نوشته گزیدههایی است، انتخابشدههایی است از کیسهایی که توجه دادن به مرگ و حل و فصل مسائل مراجع درباره مرگ، به او کمک کردهاند.
اما احتمالاً در مورد خیلی از مراجعین اروین یالوم این موضوع صادق نبوده است. اگر سخنرانیهای اروین یالوم را در محیطهای دانشگاهی و کنگرههای مختلف ببینید، چیزی که همکارانش، شاگردانش و اساتید دیگر در موردش میگویند معمولاً این است که اروین یالوم کارش خیلی خوب و تمیز است. یعنی با مراجع و درمانجو خیلی خوب ارتباط برقرار میکند. رابطه را حفظ میکند و میتواند کمک بکند و الزاماً هم این از طریق پرداختن به موضوع مرگ اتفاق نمیافتد.
مثلاً یکی از چیزهایی که روی آن تأکید میکند این است که میگوید هر جلسه درمان دو قسمت دارد، یکی کانتنت یا محتواست و یکی ریلیشن یا ارتباط. در قسمت محتوا ممکن است مثلاً درمانگر یک چیز خیلی جالب از گذشتۀ درمانجو کشف کند یا یک تفسیر خواب خیلی خوب انجام بدهد یا تمثیلی به کار ببرد که مخاطب را بیدار کند و او را تکان دهد. ولی یک قسمت دیگر درمان که از نظر اروین یالوم مهم است قضیه ارتباط درمانگر و درمانجوست. ممکن است یک گرهی از درمانجو باز بشود ولی آنچنان ضربه محکمی به او بخورد که رابطهاش با درمانگر خراب شود. به همین خاطر یکی از توصیههای اروین یالوم این است که درمانگران در پایان هر جلسه بپرسند که « رابطهمان چطور است؟ از دست من ناراحت نشدی؟» یا به قول یکی از اساتید مشاوره، یک مشت بزنید و یک بار هم مخاطب را بغل کنید. همهاش حرفهای تلخ و حرفهای تکاندهنده و حرفهای روشنیبخش نزنید. قسمتی از قضیه هم تسلی دادن است، آرام کردن است و ابراز محبت. خلاصه این که اروین یالوم در این زمینه حرفهای زیادی دارد. این میتواند جالب باشد برای کسانی که دانشجوی روانشناسی هستند. یعنی فکر نکنند که خوب من با درمانگری اگزیستانسیال اصلاً کاری ندارم، من نمیخواهم بعداً رویکردم این باشد،و متدم این باشد، پس اروین یالوم را رها کن.
معمولاً میگویند آنهایی که نمیتوانند کار بالینی کنند، میروند مدرس میشوند. ولی برعکس شهرت اروین یالوم به این است که هم خوب درس میدهد و هم خوب کار بالینی میکند. در اتاق درمان خیلی موفق است. به همین خاطر من فکر میکنم در کتابهایی هم که باید از او خواند باید این موضوع را در نظر گرفت.
اروین یالوم کتابهایی دارد که مستقیماً و کاملاً به حرفه خودش میپردازد و اتفاقاً داستان و رمان هم هستند.کتابی که امروز میخواهم معرفی کنم به نام دروغ گفتن بر کاناپه(Lying on the Couch) که هم میتوانیم اسمش را بگذاریم دراز کشیدن، لمیدن بر کاناپه روانکاوی و هم بگوییم دروغ گفتن و دروغگویی بر کاناپه روانکاوی. در حقیقت از یک جور جناس در اسم این کتاب استفاده کرده است.کتابی است که مستقیماً به روابط درمانگر و درمانجو در اتاق درمان میپردازد. به روابط بین رواندرمانگران مختلف میپردازد و برخلاف آن موضوع مرگ (کتاب خیره به خورشید)، خیلی کتاب بامزه، شیرین، جالب و گاهی وقتها حتی خندهداری است.
داستان بین چند مشاور و درمانگر اتفاق میافتد و اینطور شروع میشود که یک جوان روانپزشک تازه فارغالتحصیلی که میخواسته برود در زمینۀ سایکوفارموکولوژی و داروشناسی همۀ پژوهش و وقتش را سرمایهگذاری کند، به صورت تقریباً تصادفی به او میگویند که بیاید به یک مورد مشکل اخلاقی رئیس انجمن روانشناسان آمریکا رسیدگی کند که به نظر میآید با یکی از مراجعینش رابطه عاشقانه برقرار کرده است. چرا این موضوع را میسپارند به او، به عنوان داور به عنوان قاضی یا هیئت ژوری؟ به خاطر اینکه تازهکار بوده است و اینکه شما بیایید به کار یک روانشناس پیشکسوت رسیدگی کنید و در موردش قضاوت بکنید، این اصلاً مسئولیت خوبی نیست، مسئولیت جالبی نیست و همه میخواهند از زیرش در بروند. به همین خاطر این روانپزشک باهوش جوان آیندهدار را میاندازند جلو و او وقتی داستان رئیس انجمن روانشناسان را میشنود، برعکس به جای اینکه برود سراغ داروشناسی و دارودرمانی، خیلی علاقهمند میشود به رواندرمانی و روانکاوی. و از اینجا به بعد دیگر نمیخواهم داستان را برایتان لو بدهم چون داستان جذابی است.
ما اینجا روانشناسان با شخصیتهای مختلف میبینیم. چیزهای خیلی زیادی میشنویم حتی از روش پول درآوردنشان، دیدشان به رشتهشان و دیدشان نسبت به اخلاق روانشناسی و روانپزشکی. بنابراین آدمهای مختلف با کاراکترهای مختلف در مقاطع مختلف کار حرفهای به همدیگر میرسند و مراجعین عجیب و غریبی هم که میآیند پیش اینها یک دینامیسم خیلی خیلی پیچیده و پویا را رقم میزند. شما اینجا نکتههای جالبی میشنوید از رفتار حرفهای، رفتار اخلاقی،کلاهبرداری و دوراهیهای سخت. مواقعی که ممکن است روانشناس عاشق مراجعش شود یا مراجع عاشق روانشناس شود و در واقع همه خوشیها و مصائب روانشناسی. شاید برای کسانی که میخواهند انتخاب رشته بکنند و هنوز وارد این رشته نشدهاند کتاب جالبی باشد.
یک نکته هم این است که وقتی این کتاب را میخوانید به دنبال یک شاهکار ادبی از نظر فرم، قالب و تکنیک نباشید. از این نظر واقعاً شاید اروین یالوم یک نویسنده متوسط باشد. خیلی از آدمها هستند که روش داستانگوییشان به کمال نرسیده و نمیرسد ولی مطالب خیلی جالبی برای ما دارند که تعریف کنند. داستانهای خیلی جالبی دارند که هیچ کس غیر از آنها نمیتواند تعریف کند. ما به این آدمها به این خاطر گوش میدهیم. مثلاً دیالوگهای اروین یالوم برخلاف آن چیزی که در تکنیکهای داستاننویسی همیشه تأکید میکنند و یاد میدهند، دیالوگهای واقعیای که اتفاق افتاده باشند نیستند، بلکه مثل بعضی از سریالهای خودمان دیالوگهاییاند که میخواهند مطلبی را به مخاطب اطلاع بدهند. چیزهایی که خود کاراکترها قاعدتاً باید بدانند و اصلاً نیازی به گفتن ندارد را شروع میکنند یک ربع ساعت راجع به آن حرف میزنند. دیالوگ ادبیِ طبیعیِ پرداختشده و صیقلخوردهای نیست. این را باید از قبل بدانیم که توی ذوقمان نخورد. ولی خوب داستانهایی که میخواهد تعریف کند، نکاتی که دارد و آن چیزهایی که در طی دههها کار بالینی تجربه کرده است آنقدر جذاب است که آدم به راحتی اینها را میبخشد و میرود سر مسائل اصلی.
روند کلی داستان هم روند منصفانه است و باورپذیری است. این داستان میتواند در عالم واقع اتفاق افتاده باشد. یک داستان تخیلی نیست. برخلاف وقتی نیچه گریست. به همین خاطر به شما پیشنهاد میکنم اگر از روانشناسی خوشتان میآید، اگر زمانی در موضع درمانگر یا در موضع درمانجو بودهاید، یا میخواهید روانشناس شوید یا روانشناسی هستید که میخواهید کمی انگیزه پیدا کنید، اشتیاقتان را به رشتهتان دوباره شعلهور کنید، یا کنجکاوید که راجع به چم و خمهای این رشته چیزی یاد بگیرید، این کتاب بسیار جالب، آگاهیبخش، بامزه و دلپذیری است. در کنار آن هم یک جنبه دیگر دکتر اروین یالوم را برای ما روشن میکند. میشود گفت که بعد از خواندن این کتاب دیگر ما فکر نمیکنیم که اروین یالوم پیرمرد عبوسی است که صبح تا شب راجع به قبرستان حرف میزند. امیدوارم که از خواندنش لذت ببرید.
نویسنده: دکتر ایمان فانی
ویراستار: الهام نوبخت
برخی مطالب مرتبط:
ویکتور فرانکل-لوگوتراپی، انسان در جستجوی معنا
ملانی کلاین و روانکاوی کودکان
اروین یالوم و مرور و بحث کتاب خیره شدن به خورشید
1 دیدگاه
سلام و احترام