زیگموند فروید و نظریه تعالی
دسامبر 16, 2018
رابطه زناشویی
کدامیک از زوجین در رابطه زناشویی پیشقدم می شوند
دسامبر 16, 2018
زیگموند فروید و نظریه تعالی
دسامبر 16, 2018
رابطه زناشویی
کدامیک از زوجین در رابطه زناشویی پیشقدم می شوند
دسامبر 16, 2018

درباره دیوانسالاری-بوروکراسی

این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به موضوع دیوانسالاری، بوروکراسی و تشریفات دست و پا گیر اداری می‌پردازد و اینکه چطور با آن کنار بیاییم.

خیلی از ما در خانواده‌هایی بزرگ شده‌ایم که با دقّت به نیازهایمان رسیدگی کرده‌اند. ولی یکی از نتایج دو پهلوی پدر و مادر خوب داشتن، این است که بچه تصوّر می‌کند دیگران، همیشه باید حواسشان به خواسته‌ها و احساس او باشد. اینکه خواسته‌های اساسی‌مان را اگر درست به زبان بیاوریم، همیشه درک می‌شوند و به حساب می‌آیند.
ولی بزرگ که می‌شویم، اجتناب‌ناپذیر است که با واقعیّت ترسناک‌تری روبرو بشویم؛ بی‌تفاوتی سرسختانۀ این دنیای وانفسا؛ از پرداخت پول پارکینگ معاف نیستید چون که دیرتان شده و باید از مغازۀ سر نبش لیمو بخرید؛ ادارۀ مالیات نمی‌گوید: «درک می‌کنیم، تازگی خیلی استرس داشته‌اید، هر وقت توانستید اظهارنامه را پر کنید، ما که می‌دانیم اوضاع چطور است!»
در روابط نزدیک خانوادگی این‌جور نیازها را بهانه کردن، قابل درک است. ولی به محض عبور از مرز مسائل شخصی و ورود به حیطۀ غالب دنیای مدرن، تکیه بر این بهانه‌ها  ناامیدکننده خواهد شد. وارد قلمروی می‌شویم که خیلی کلی می‌شود بر آن نام دیوانسالاری گذاشت: تشریفات اداری، منبع همیشه حاضر و زایندۀ اضطراب در زندگیهای ماست؛ زنگ می‌زنید به مخابرات که برنامه پرداخت قبضتان را عوض کنید، از شما شماره حساب آنلاین می‌خواهند که یادتان نیست، ولی گذرواژه و آدرس و اسم خودمانی مادرتان را دارید، و اسم و مشخصّات اوّلین سگتان. در کمال تأسّف، کفایت نمی‌کند! کارمند مربوطه شکی در هویّتتان ندارد، هر دو می‌دانید دزدها با کارت بانک شما پول تلفنتان را نمی‌دهند، ولی بدون داشتن شماره حساب، کاری از پیش نمی‌رود. دیوانه کننده است، نه فقط چون وقت می‌گیرد و دردسر دارد، بلکه زنگ‌خطرهای اساسی را  به صدا در می‌آورد، چون آدم را در وضعی می‌گذارد که درک و دلسوزی و روابط انسانی هیچ کاری از پیش نمی‌برد. اینکه چقدر شریف و صادق باشید و نیتتان هم خیر باشد، ذرّه ای اهمیّت ندارد.
تنش عمیق‌تر این است که جزئیات زندگی شما در الزاماتِ رسمیِ نظام مدیریت به حساب نمی‌آید. تکامل دیوانسالاری در دو سدۀ اخیر اتّفاق مهمّی بوده‌است. در جوامع سنّتی، قدرت شخصی بود و روابط آدمها نزدیک بود و صمیمی. رئیس قبیله همه را می‌شناخت و با آدمهای تحت امرش خویشاوند بود. بنایراین همیشه این حس بود که شاید فرد بتواند دل قدرتمندان را بدست بیاورد، حتّی اگر در عمل ممکن نبود. جنبۀ منفی‌اش پارتی‌بازی و تبعیض و رشوه‌های بی حد و حصر بود. ملّت دائم می‌خواستند از قانون مستثنا بشوند، ولی حداقل وقتی دستت بجایی می‌رسید، امیدی بود که یک آدم واقعی درد دلت را بشنود.
در کل، دیوانسالاری دستاورد عظیمی بوده؛ دستگاه منطقی و عادلانه و بیطرفی برای سر و کله زدن با تعداد زیاد آدم بدون ترس و جانبداری. این نکته‌ای است  که جامعه‌شناس آلمانی «ماکس وِبِر» در پایان قرن نوزدهم  به‌خوبی بیان کرد. وبر گفت که دولت و صنعت وقتی مدرن می‌شوند که در مقیاس وسیع، عدالت عام را با اجرای روندهای نظام‌مند، و اعتبار بخشی به قوانین حاکم کنند، تا برای انجام هر کاری راه و رسم درستش وجود داشته باشد. دیگر مهم نباشد عمویتان چه کسی است یا خواهرتان با چه کسی ازدواج کرده.
دیوانسالاری دستاورد اعلای دوران بلوغ بشر است. ولی گاهی می‌تواند بسته به شرایط و موارد خاص درگیری‌های دردآوری درست کند؛ شبیه کابوس حبس ابد در یک قفس  سرد. ولی بی احساسی ظاهری دیوانسالاری به ندرت حاصل میل عمدی برای نادیده گرفتن شرایط آدمهاست، بلکه یک محصول فرعیِ ناخوشایند و غیر قابل اجتناب از نیّات خوب و منطقی است. نیاز خاص فردی نادیده گرفته می‌شود تا عدالت عمومی حفظ بشود و امورات عظیم و پیچیده متوقّف نشوند.
بر خلاف آنچه حس وحشتمان به ما می‌گوید، دیوانسالاری به دنبال اذیّت کردن ما نیست. دیوانسالارها دگرآزار و دیوصفت نیستند. توضیحش خیلی پیش پا افتاده است. اینکه هزینۀ بالا بردنِ کلیِ کارایی، این است که درصد کمی از موارد به شدّت گره می‌خورند و گیر می‌کنند، آن هم به دلایلی که احمقانه به‌نظر می‌رسد. رویکردِ آرامش‌بخش این است که این مواردِ بدبیاری را اجتناب‌ناپذیر بدانیم نه قابل اجتناب. اگر این را بدیهی فرض کنیم که دیوانسالاریِ بانکها، ادارات آب و برق، خطوط هوایی و دولتها، حداقل پنج درصد موارد بشدّت ناکارآمد می‌شوند، درک می‌کنیم که هر از گاهی کارمان با آنها حسابی به درِ بسته خواهد خورد. بازیافتن آرامش در درک  و عمقِ دید تاریخی است. آرامش به معنی خوشایند و جالب دانستن موقعیت نیست. معنی‌اش این است که درک می‌کنیم با از کوره در رفتن، کار بدتر می‌شود. ممکن است این درک و بلوغ،  پیشرفت کوچکی به نظر برسد، ولی اگر یادمان بیاید تا حالا چند بار در ادارات جانمان به لبمان رسیده است، آن‌وقت این حفظ آرامش دیگر یک خرد بزرگ و عمیقاً سودمند جلوه می‌کند که باید دنبالش باشیم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!