متان و پدیده جنگل مست
دسامبر 23, 2019پارادوکس فرمی یک سوال ترسناک
دسامبر 31, 2019
جان رالز و عدالت اجتماعی
سوالی که جان رالز با آن مواجه بود این بود که چطور سیاستمداران و سرمایهدارها را متوجه خطر نابرابری کنیم بدون آنکه برچسب مارکسیست و کمونیست به ما بزنند. پاسخ را در یک بازی ذهنی ساده پیدا کرد: تصور کنید زنده و هوشیار هستید ولی هنوز تولد نیافتهاید و می خواهید کشور محل تولدتان را انتخاب کنید اما نمی توانید سن، جنس، خانواده و شهر و محله تان را انتخاب کنید. این موارد بصورت تصادفی و با تاس ریختن تعیین می شوند. با این مفروضات چه کشوری را برای تولد انتخاب می کنید؟ کشورهایی که حاضر نیستید برای تولد در آنها ریسک تاس ریختن را بپذیرید همانهایی هستند که نابرابری در آنها کاملا واضح اما انکار شده است.
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به جان رالز و نظریه «حجاب بیخبری» میپردازد.
بسیاری از ما حس میکنیم جوامعمان کمی یا به شدت بیعدالتاند، ولی برایمان سخت است آن حس بیعدالتی را طوری توضیح بدهیم که منطقی باشد و شخصی و کینهورزانه به نظر نیاید. اینجاست که به جان رالز نیاز داریم. فیلسوف آمریکایی قرن بیستم که یک مدل شکستناپذیر به ما میدهد برای تشخیص بیعدالتی و جلب حمایت برای درست کردن اوضاع.
متولد بالتیمور مریلند در 1921 بود. از سن پایین در معرض بیعدالتی دنیای مدرن قرار داشت و به مسئله حساس بود. در کودکی تجربۀ دست اولی از فقر تکاندهنده در آمریکا پیدا کرد. مرگ برادرهایش از بیماری دیفتری که خودش بیخبر بهشان داده بود و وحشت و بیقانونی جنگ دوم جهانی. اینها تشویقش کرد که استاد دانشگاه شود. میخواست از قدرت اندیشه برای تغییر بیعدالتی دنیایش استفاده کند.
با انتشار نظریۀ عدالت در 1971 مشهور شد. بیل کلینتون کتابش را خوانده بود و به او لقب بزرگترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم داده بود و بهطور منظم با او دیدار و گفتگو میکرد. اما این تمثیل عدالت چه دارد که به دنیای مدرن بگوید؟
اول اینکه شرایط فعلی بهطور آشکار عادلانه نیست. آمارها همه بیعدالتی بنیادی جامعه را نشان میدهند. جداول مقایسهای امید به زندگی بر حسب درآمد به یک نتیجۀ اخلاقی تکاندهنده میرسند. ولی بهطور روزمره سخت است این بیعدالتی را جدی بگیریم، مخصوصاً در مقایسه با زندگی خودمان. علتش این است که صداهای مختلف به ما میگویند اگه بیشتر تلاش کنیم، موفق میشویم.
رالز کاملاً آگاه بود که رؤیای آمریکایی از طریق نظام سیاسی چطور روی مردم اثر گذاشته است و چه اثر فرساینده و ارتجاعیای دارد. رالز متخصص آمار بود و میدانست داستانهای رسیدن از فرش به عرش آنقدر نادر هستند که نظریهپرداز سیاسی نباید جدیشان بگیرد. در واقع همین که این آدمها معروف میشوند یک شعبدهبازی سیاسی است که طراحی شده تا قدرتمندان مجبور نشوند به وظیفهشان برای درست کردن اساسی اوضاع جامعه عمل کنند.
رالز میدانست که بحث بیعدالتی و راهکارش اغلب در جزئیات خاص و مشاجرات بیارزش گیر میکنند و سال از پی سال هیچ اقدام عملی انجام نمیشود. بنابراین رالز دنبال یک تمثیل سادۀ اقتصادی بود که به مردم نشان بدهد جامعه چقدر بیعدالت است و باید چه کار کرد.
دوم: تصور کن جنابعالی فرد دیگری بودی. رالز از روی غریزه میدانست که یکی از دلایل عادلانه نشدن جامعه این است که آنهایی که از بیعدالتی نفع میبرند، معاف هستند از اینکه جدی فکر کنند اگر در شرایط دیگری دنیا آمده بودند چه حالی داشتند. پس یکی از جالبترین تجربههای فکری در تاریخ فلسفۀ سیاسی را طراحی کرد. به آن گفت پردۀ بیخبری. میگوید تصور کنید زنده و هوشیار هستید ولی هنوز متولد نشدهاید و خبر ندارید در چه شرایط و خانوادهای قرار است متولد شوید. آینده را پردۀ بیخبری پوشانده است. فرض کنید در مدار زمین میچرخیدید (رالز عاشق برنامههای فضانوردی بود) و نمیدانستید چه والدینی گیرتان میآید، محلهتان چه از آب در میآید، مدرسهتان چه طوری است، بیمارستان نزدیکتان چطور خدمات میدهد، پلیس و سیستم قضایی برخوردش چطور است و غیره. بعد رالز میگوید به این سؤال فکر کنید: اگر ندانید از کجا قرار است سر در بیاورید، در چه جامعهای حس امنیت میکنید؟
پردۀ بیخبری کمک میکند همۀ آن مثالهای موفقیت را کنار بگذاریم، و توجه را جلب میکند به خطرات وحشتناکی که در تولد تصادفی در جامعه مثلاً آمریکا هست. انگار که بختآزمایی باشد. ممکن است بچۀ یک دندانپزشک در بالاشهر آریزونا بشوید، یا بچۀ یک مادر سیاهپوست مطلقه در پایینشهر دیترویت. آیا هیچ قمارباز عاقلی حاضر است روی جامعۀ ما چنین ریسکی را بکند؟ بعید است. احتمالاً میگوید قوانین این بازی از پایه باید عوض شود. در غیر این صورت به ریسکش نمیارزد.
سوم: میدانید چه چیزهایی را باید درست کنید. رالز خودش جواب میدهد هر بازیکن عاقل این بازی، حاضر است در جامعهای فرود بیاید که یک چیزهایی سر جایش باشد. میخواهد مدرسههایش عالی باشند، بیمارستانها کارشان را بینقص انجام دهند، قانون و عدالت را نشود دور زد، و مسکن آبرومند برای همه فراهم باشد. پردۀ بیخبری انسانها را وادار میکند قبول کنند اکثراً برای تولد تصادفی جایی مثل سوییس یا دانمارک را انتخاب میکنند. به بیان دیگر ما از قبل میدانیم در چه نوع جامعهای میخواهیم زندگی کنیم. فقط تا حالا به همۀ جوانبش فکر نکرده بودیم. چون انتخابها از قبل انجام شده است.
تجربۀ رالز اجازه میدهد عینیتر فکر کنیم در مورد اینکه جزئیات جامعۀ عادلانه به چه شکل است. وقتی برای تخصیص منابع میخواهیم سیاستگذاری کنیم، باید از خودمان بپرسیم در این موضوع چه احساسی داشتم اگر الان در پشت همان پردۀ بیخبری بودم. جواب منصفانه از آنجا میآید که فکر کنیم در یک جامعه حداقلهای ضروری و منصفانه برای ضعیفترین اقشار چه میتواند باشد.
چهارم: چه باید کرد؟ بستگی به جامعۀ شما دارد. از این نظر خوبی رالز این بود که بیجهت تز نمیداد. درک می کرد که پردۀ بیخبری در جوامع مختلف مسائل مختلفی را به چشم میآورد. در بعضیها اولویت آلودگی هواست، در بعضی نظام آموزشی. ولی لُب کلامش این است که یک ابزار نقد ملموس برای جامعه بدهد بر اساس یک آزمایش ساده و زیبا. وقتی به جایگاهِ عادلانه رسیدهایم که با صداقت بتوانیم از آن جایگاه بیخبری تخیلی قبل تولد بگوییم هیچ نگران نیستیم در آن جامعه پدر مادرمان چه کسانی خواهند بود و در کدام محله ساکن خواهیم بود. همین که الان هیچ آدم عاقلی این ریسک را نمیکند، نشان میدهد که عدالت هنوز برقرار نشده است و چقدر کار برای انجام دادن داریم. این چیزی است که رالز کمک میکند ببینیم.
ترجمه: ایمان فانی
ویراستار: الهام نوبخت
2 دیدگاه
این فایل باز نمیشه
سلام بررسی شد، لطفا از یک سیستم یا پروکسی دیگه امتحان کنید. اصل فایل مشکلی ندارد و برای دیگر کاربران قابل نمایش است.