هوشیاری برتر
آوریل 15, 2021راه آهن سراسری سیبری روسیه بخش دوم
آوریل 22, 2021تفاوت افسردگی و غم
تفاوت افسردگی و غم
افسردگی اغلب با غم و اندوه روزمره و گاه و بیگاه اشتباه میشود. این ویدیو به تفاوت مهم این دو حالت میپردازد.
افسردگی در صدر علل ناتوانی و از کارافتادگی در دنیا قرار دارد. در آمریکا نزدیک به ده درصد بزرگسالان با افسردگی درگیرند ولی چون این یک بیماری روان است درکش بسیار سخت تر است از چیزهایی مثل کلسترول بالا. یکی از گیج کنندهترین موضوعات، تفاوت بیماری افسردگی با احساس افسردگی و غم و غصه است.
تقریبا همه ما هر از گاهی غمگین و گرفته میشویم. نمره بد گرفتن، از دست دادن شغل، باختن در یک بحث و مشاجره، حتی یک روز بارانی میتواند احساس غم ایجاد کند. گاهی حتی هیچ علت مستقیمی ندارد همینطوری بیخودی ناگهان آدم غمگین میشود. در این موارد با تغییر شرایط آن احساس غم از بین میرود. اما افسردگی بالینی یا افسردگی بیمارگونه، متفاوت است و یک اختلال پزشکی است و صرفا با خواست و اراده شما برطرف نمیشود. حداقل دوهفته بصورت مداوم وجود دارد و خیلی جدی و محسوس در توانایی شما برای کار، بازی و عشق ورزی مشکل ایجاد می کند. افسردگی بیمارگونه علایم زیادی میتواند داشته باشد:
-خلق گرفته و غمگین
-از دست رفتن علاقه به کارهایی که قبلا دوست داشتید
-تغییر واضح اشتها
-احساس بی ارزش بودن و احساس گناه شدید
-اختلال خواب بصورت پرخوابی یا بیخوابی
-عدم تمرکز
-بیقرار شدن
-کندی واضح حرکات افکار و تصمیمات
-احساس بی رمقی و نداشتن انرژی
-یا افکار تکراری و سمج درباره خودکشی
اگر شما به طور مداوم حداقل پنج تا از این ها را داشته باشید بر اساس رهنمودهای روانپزشکی تشخیص شما افسردگی است و فقط علایم رفتاری نیست. افسردگی میتواند تظاهرات فیزیکی در مغز ایجاد کند. تغییراتی که با چشم غیرمسلح و تصویربرداری ممکن است دیده شود مثلا کاهش حجم قشر مغز در ناحیه پیشانی و هیپوکامپ
در مقیاس خرد: افسردگی ارتباط دارد با اختلال ترشح یا ته کشیدن بعضی واسطههای عصبی به ویژه سروتونین، نور اپی نفرین و دوپامین
علایم دیگر از بین رفتن ضرباهنگ چرخه طبیعی خواب و بیداری است و مرحله رم یا حرکات سریع چشم و مرحله امواج کند مغزی تغییرات خاص و واضح نشان میدهند و اختلال هورمونی مثل بالا رفتن کورتیزول و اختلال هورمونهای تیروییدی هم محتمل است.
ولی تصویر عصب شناختی علت افسردگی هنوز کامل نیست. بنظر میآید با یک تعامل پیچیده بین ژنها و محیط طرف هستیم. ولی هیچ ابزار تشخیصی نداریم که با اطمینان بما بگوید کی و کجا افسردگی خودش را نشان میدهد. چون علایم افسردگی قابل لمس نیست، سخت است بشود حدس زد چه کسی ظاهرش خوب است ولی در واقع مشکل دارد. برآورد موسسه ملی سلامت روان آمریکا این است که برای آدم معمولی با بیماری روان، بیش از ده سال طول میکشد تا درخواست کمک بکند ولی درمانهای موثری وجود دارد؛ دارو و روان درمانی مکمل هم هستند برای تنظیم بیوشیمی مغز.
در موارد خیلی شدید و مقاوم درمان الکترو کانوالسیو ECT که شبیه یک تشنج موضعی و کنترل شده در مغز است، کمک کننده است. درمانهای امید بخش دیگری مثل تحریک مغناطیسی از ورای استخوانهای جمجمه TCMS مورد تحقیق هستند. بنابراین اگر کسی را میشناسید که افسردگی دارد با ملایمت تشویقش کنید که بعضی از این انتخابها را بررسی کند. حتی میتوانید پیشنهاد بدهید که برایشان در منطقه خودتان درمانگر پیدا کنید. یا کمک کنید لیستی تهیه کنند از سوالاتشان تا از دکتر بپرسند.
چون برای آدم افسرده همین قدمهای اول مثل کندن کوه میماند و سخت است. اگر از مشکلشان احساس گناه یا خجالت می کنند، یادشان بیاورید که افسردگی یک مشکل پزشکی است درست مثل آسم یا دیابت. افسردگی یک نقطه ضعف یا نقص شخصیت نیست. نباید فکر کنند میشود خودبخود افسردگی را پشت سر گذاشت. همانطور که با اراده نمیشود دست شکسته را خوب کرد. اگر خودتان مبتلا به بیماری افسردگی نبودهاید لطفا این بیماری را با موقع هایی که غمگین هستید مقایسه نکنید. این مقایسه با غم گذرای طبیعی باعث میشود فرد افسرده احساس گناه بکند بخاطر اینکه نمی تواند از این حال دربیاید.
حتی گفتگوی باز درباره افسردگی کمک می کند. تحقیقات نشان میدهد پرسش دوستانه درباره اینکه یک نفر به خودکشی فکر می کند، ریسک خودکشی را پایین میآورد. گفتگوی صریح درباره بیماریهای روان کمک میکند برچسب زنی و حس شرم کم بشود. و باعث میشود افراد راحت تر درخواست کمک بکنند. هر چه بیماران بیشتری داوطلب درمان بشوند دانشمندان درباره ماهیت افسردگی بیشتر یاد میگیرند و درمانها موثر تر خواهند شد.
منبع: کانال یتیوب TED-Ed