آلبر کامو و اگزیستانسیالیسم
ژانویه 17, 2019دیدگاه کلاسیک و رمانتیک درباره ازدواج
ژانویه 21, 2019تاریخ جهان- عصر شکار و انقلاب کشاورزی
در این مجموعۀ هشتاد قسمتی از تاریخ جهان، یاد خواهیم گرفت چگونه در طول تنها پانزده هزار سال بشر از «شکار و گردآوری» Hunting and Gathering به خلق فرودگاه، اینترنت، و چیزبرگرهای دوقولوی نود و نه سِنتی رسید.
این یک سفر فوق العاده است. آیا من باید از زندگی در این دنیای عجیب با فراونیهای نسبی خوشحال باشم یا احساس خطر کنم؟ خب، برای پاسخ به چنین سوالی نمی توانیم تاریخ مکتوب را بررسی کنیم زیرا هیچ مدرک نوشته شدهای درباره این چیزها وجود ندارد. اما به برکت باستانشناسی و زیستشناسیِ باستانی Paleobiology می توانیم نگاهی عمیق به گذشته داشته باشیم.
پانزده هزار سال پیش بشر آذوقه گرد میآورد و شکار می کرد: میوهها، بادام و پسته و فندق ، غلات و سبزیجات؛ شکار اجازه میداد تا غذاهای سرشارتر از پروتئین داشته باشند. بنابراین هرگاه حیوانی گوشتدار را میدیدند آن را میکشتند. در دوران ماقبل تاریخ ماهیگیری بهترین شکار بود. این امر یکی از دلایلی است که بشر در سواحل سکنی می گزید و همان نزدیکی میماند:
زندگی دریایی اینگونه بود: ۱)فراوانی ۲)موجودات دریایی معمولاً شما را نمی خورند!
در حالی که ما فکر می کنیم زندگی عصر شکار و گردآوری زشت و خشن و کوتاه بوده، شواهدی که از فسیلها و حیوانات آن دوره باقی مانده است نشان میدهد که این نوع زندگی خیلی هم خوب بوده: دندانها و استخوانهای آنها سالمتر از دندانها و استخوانهای کشاورزان بوده است.
انسانشناسانی که بقایای شکارچیان و گردآورندگان را بررسی کردهاند، گفتهاند که آنها زمان کمتری را نسبت به ما کار می کردهاند و زمان بیشتری را صرف هنر، موسیقی و داستانگویی میکردهاند. همچنین اگر انسانشناسی کلاسیک را قبول داشته باشید، آنها زمان بیشتری را صرف مهرورزی میکردند.
به نظر میرسد کاشت محصولات کشاورزی به صورت مستقل در مناطق مختلفی طی هزارهها پدید آمده باشد. از آفریقا تا چین و تا آمریکا از محصولاتی که در نزدیکیشان رشد میکرد، استفاده میکردند: برنج در جنوب غربی آسیا، ذرت در مکزیک، سیب زمینی در دامنههای آند، گندم در خاکهای هلال حاصلخیز بینالنهرین، سیب زمینی شیرین در غرب آفریقا.
مردم به مرور شکار و گردآوری را رها کردند و به کشاورزی پرداختند. از آنجایی که بسیاری از جوامع مستقلاً این شیوۀ زندگی را انتخاب کرده بودند، انتخاب خوبی بوده، درست است؟ گرچه، این به معنای موسیقیِ کمتر و عشق ورزیدنِ کمتر بود.
بسیار خوب، برای پاسخ به این سوال، بگذارید امتیازات و نقاط ضعف کشاورزی را بررسی کنیم:
امتیازات: ذخیره غذاییِ قابل کنترل. ممکن است با خشکسالی یا سیل رو به رو شوید اما اگر به کاشت محصولات مشغول شوید و آنها را تکثیر و اصلاح کنید تا قویتر شوند، شانس بیشتری دارید که از گرسنگی نمیرید.
نقاط ضعف: برای اینکه جمعیت در حال گسترش را تغذیه کنید لازم است که به طور بنیادی محیط زیست سیاره را تغییر دهید.
امتیازات: به ویژه اگر گندم و غلات می کارید می توانید مازاد غذا داشته باشید که این امر وجود شهرها و شکلگیری مشاغل تخصصی را ممکن میسازد: در دوران قبل از کشاورزی، شغلِ همه شکار و گردآوری بود؛ این کار هزار کالری انرژی مصرف میکرد تا هزار کالری غذا تولید کند! ایجاد مراکز جمعیتی بزرگ به این شیوه امکانپذیر نبود. اما اگر شما در بخش کشاورزی مازاد محصول داشته باشید، میتوانید افرادی را که مستقیماً در تولید غذا شرکت نداشتهاند، حمایت کنید. برای مثال تاجرانی که زندگیشان را صرف تهیه تجهیزات بهتر کشاورزی می کنند که این امر تولید غذا را به شکل کارآمدتری ممکن می سازد.
شاید عدهای بگویند که جوامع بزرگ و پیچیده کشاورزی که شهرهای بزرگ را پشتیبانی میکنند و ساندویچهای گوشتی ارزان قیمت تولید میکنند برای سیارۀ ما و ساکنین آن مفید نیستند.
امتیاز: کشاورزی میتواند در تمامی دنیا انجام بشود گرچه گاهی برای محیط بشدت پرهزینه خواهد بود، مثل آبیاری با ایجاد سیلابهای مصنوعی، ایجاد زمینهای پلکانی در مناطق شیبدار و امثال آنها.
نقطه ضعف: کشاورزی سخت است. آنقدر سخت که فرد وسوسه میشود که خود را مالک دیگران بداند و بعنوان برده آنها را مجبور کند برایش زمین را شخم بزنند که این نظام اجتماعیِ چندان ایدئالی نیست.
بنابراین چرا کشاورزی شکل گرفت؟
گلّهداری جایگزین جالب و خوبی برای گردآوری و کشاورزی بود. بعضی از حیوانات را اهلی میکنید سپس همراهتان میبرید. امتیازات گلّهداری واضح است. میتوانید مثل یک گاوچران (کاوبوی) زندگی کنید. همچنین حیوانات گوشت و شیر فراهم میکنند آنها پناه هم میدهند زیرا پشم و چرم تولید میکنند. از جنبۀ منفی، زیاد باید نقل مکان کنید زیرا گله شما به چراگاه تازه احتیاج دارد که این امر شهرسازی را مشکل می سازد مگر اینکه مغول باشید! در طول این درسهای تاریخ شما از ما زیاد خواهید شنید که مغولها در طول تاریخ یک استثنا بودهاند.
اما یکی از دلایلی که گلهداری تنها در بخشهایی از جهان رایج گردید این است که حیوانات خودشان را به انسانها نمیسپردند تا اهلیشان کنند: گوسفند، بز، گاو، خوکها، اسبها، شترها، الاغها و میش تمامی اینها حاوی چیزی مشترک بودند. هیچکدام از اینها بومی آمریکا نیستند. لاما تنها حیوان مناسب دامداری در آمریکا بود اکثر حیوانات آنجا مناسب اهلی شدن نبودند. مثلا کرگدن ها بزرگ هستند که به معنای گوشت فراوان است اما متاسفانه آنها دوست دارند که آدمها را بخورند. گورخرها بسیار بدقلق هستند. خرسهای خاکستری آنقدر وحشی بودند که رام شدنی نبودند. فیلها فوقالعاده بودند ولی تولید مثلشان زمان زیادی طول میکشد.
اکنون به انقلاب کشاورزی و اینکه چرا رخ داد، برگردیم. از آنجایی که شواهد نوشته شده ای وجود ندارد، تاریخدانان چندان مطمئن نیستند. اما دوست دارند که حدس بزنند. شاید افزایش جمعیت نیازمند کشاورزی بود گرچه مستلزم کار بیشتری بود، فراوانی به مردم وقت کافی برای اهلی کردن حیوانات و کاشت گیاهان را میداد – یا اینگونه که بعضی از تاریخشناسان گفتهاند – مردم نیازمند گندمِ اهلی شده بودند تا الکل بیشتری تولید کنند! چارلز داروین مثل بسیاری از دانشمندان قرن نوزدهم معتقد بود که کشاورزی تصادفی اتفاق افتاد. می گویند: نوع خوبی از گیاه بومی توجه انسان وحشی اما عاقل را به خود جلب کرد.” شاید بهترین نظریه این باشد که اصلاً انقلاب کشاورزی رخ نداده است شاید کشاورزی یک میل تکاملی برای خوردنِ بیشتر بوده است. بسیاری انسانهای عصر شکار و گردآوری می دانستند دانهها وقتی کاشته میشوند، جوانه میزنند. و وقتی راهی می یابید که منجر به تولید غذا میشود مدام میخواهید این کار را بیشتر انجام دهید. بنابراین کشاورزان اولیه دانههای در دسترس را پیدا میکردند، آنها را می کاشتند اما در تلاش برای ایجاد یک انقلاب کشاورزی نبودند، فقط می دانستند نتیجه چه خواهد بود: غذای بیشتر!
شواهدی در اختیار داریم که بیش از ۱۳۰۰۰ هزار سال پیش انسانها در کشور یونان به اهلی کردن حلزونها مشغول بودند. در غار فرانچی، تودۀ بزرگی از صدفهای حلزون وجود دارد که بسیاری از آنها از حلزونهای امروزی بزرگتر هستند و معتقدند انسانهایی که آنها را می خوردند به طور انتخابی آنها را پرورش داده بودند تا بزرگتر و مغذیتر شوند. حلزونها منابع غذایی خانگی عالی بودند زیرا
۱) به شکل شگفت آوری حاوی کالری بودند
۲) حمل آنها آسان بود زیرا آنها خودشان بسته بندی شده بودند!
۳) برای محصور کردنشان کافی بود آنها را در گودال بریزید.
این واقعاً انقلاب نیست تنها تلاش مردمی است که میخواهند کالری در دسترس را افزایش دهند. بسیاری از تاریخدانان معتقدند اگر کشاورزی نبود بلایایی که با پیچیدگی های زندگی شهری به وجود آمد مثل پدرسالاری، نابرابری، جنگ، بدبختی و خشک سالی روی نمی داد.
تا آنجایی که به سیارهمان مربوط میشود، کشاورزی اشتباه بزرگی بود. بدون آن، انسان هرگز محیط را تغییر نمیداد، ساخت سد، نابودی جنگلها و اخیراً کندن زمین برای یافتن نفت تا آن را به کود شیمایی تبدیل کنیم، همه از برکات کشاورزی است!
بسیاری از مردم مستقلانه انتخاب کردند که کشاورزی کنند اما آیا این بدان معناست که این انتخاب درست بوده است؟ شاید، شاید هم نه، صرفنظر از چیزهایی که گفتیم ما نمی توانیم به گذشته بازگردیم.
این یکی از دلایلی است که مطالعۀ تاریخ را مهم می سازد. تاریخ به ما یادآور میشود که انقلابها، حوادث ناگهانی نیستند بلکه نتایج ده هزار سال انتخاب بشر هستند که به طور برگشت ناپذیری دنیای امروز ما را شکل داده است. درست مثل امروز که ما تصمیمات کوچک اما برگشت ناپذیری اتخاذ میکنیم که آینده گان آن را انقلاب خواهند خواند.
ترجمه شده از کانال یوتیوب CrashCourse
مدرسه زندگی فارسی
نقل تمام یا بخشی از مطالب این وبسایت بدون لینک مستقیم وبسایت اخلاقاً پذیرفته نیست.
9 دیدگاه
سلام و وقت بخیر
اگه لینک اون قسمتی که ترجمه و منتشر شده رو هم بذارید به نظرم عالی میشه 🙂
سلام
با توجه به فیلتر بودن یوتیوب لینک رو در سایت قرار نمیدیم
لطفا به کانال CrashCourse پلی لیست World History مراجعه کنید.
ممنون جناب فانی بزرگوار . اندیشمند پرمایه .
درود بر شما
بهترین و سودمندترین سایت و کانال تلگرامی هستید که می شناسم
سپاسگزار تلاش های شما هستم
سپاس از حمایت شما
با تشکر از شما. آیا ممکن است بطور فشرده بگوئید چرا دوران کشاورزی مقدمه ای برای سلطه مردان بر زنان بود و پدر سالاری را رواج داد؟ به نوشته شما:
“بسیاری از تاریخدانان معتقدند اگر کشاورزی نبود بلایایی که با پیچیدگی های زندگی شهری به وجود آمد مثل پدرسالاری، نابرابری، …. روی نمی داد.”
این صرفا یک نظریه است. ویل دورانت در تاریخ تمدن معتقده در عصر شکار و گردآوری نوعی نظام اشتراکی حاکم بود: هر چه شکار یا گردآوری میشد در یک قبیله و خانواده مصرف میشد. دوام کالاها آنقدر نبود که در مورد مالکیت دراز مدت تصمیم گرفته بشه. همه شکارچی و گردآوری کننده بودند و مهم نبود چه کسی از چه پدر یا مادری هست. به همین دلیل نظام ازدواج و همسری مانند شکل کنونی وجود نداشت و نوعی کمونیزم جنسی حاکم بود. در دوره کشاورزی انسان به زمین وابسته شد و مفهوم مالکیت شکل گرفت. کسانی که روی یک قطعه زمین کار می کردند لازم بود در آن زمین نفع و سهم داشته باشند، بنابراین لازم بود شناخته شوند و در واقع از یک پدر باشند. از دید این تئوری، این مساله زن و فرزندان را در مالکیت مرد قرار داد تا همگی در قالب یک خانواده روی آن زمین کار کنند و سهم و ارث ببرند. با همین توجیه معتقدند مذهب و اخلاق جنسی و اصل وفاداری در واقع همه برآمده از این نظام مالکیت عصر کشاورزی هستند. باز تاکید می کنم که این صرفا یک نظریه است. مقاله مربوط به یووال هراری را هم ببینید. در قرن اخیر نوعی نگاه رومانتیک و غیر واقعی به عصر شکار وجود داشته که مدام از دهانهای مختلفی تکرار میشه. یکی از کسانی که این نگاه رومانتیک رو تکرار می کنه هراری است. در اون مقاله تا حدی نظرات مخالف رو هم طرح کردم.
سلام
مطالب مطرح شده در سایت را بسیار جالب دیدم و امید دارم که بتوانم بیشتر از این نوع مطالب استفاده کنم . تاریخ جهان و عصر شکار و کشاورزی مطالب خوبی داشت .