کتاب ذهنیت نوشته کارول دوک
می 29, 2020عقل سلیم از مجموعه ضد نور
ژوئن 7, 2020
تاریخ اندیشه: کسب و کار
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به تاریخ و تحول شگفتانگیز اندیشه بشر درباره کسب و کار میپردازد و از داستان آدم و حوا در باغ عدن شروع میشود، به یونان باستان و مدرسه لیسئوم ارسطو می رسد، اندیشه مسیحی گناه نخستین را بررسی می کند، تحول آن درپروتستانیسم و اندیشه لوتر و اندیشههای کارل مارکس را پوشش میدهد و نهایتا به نظریه طبقه تن آسا و دوران شرکتهای مدرن فناوری مانند اپل در زمانه ما میرسد.
یکی از چیزهای عجیب زندگی در اقتصادهای توسعه یافته، در زمان ما، شیوه نگاهمان به کار و حرفه هاست، مخصوصا اینکه فکر می کنیم کار برای دو هدف انجام میگیرد: قطعا پول در آوردن ولی همینطور برای هدفی عجیب تر: حس اغنا شدن، خلاقیت و معنا. ایده قشنگی است ولی خیلی هم نامعمول است و دردسرهایی هم درست می کند. بد نیست نگاهی به تاریخ کسب و کار بیندازیم؛
1-باغ عدن: ۳۹۰۰ سال پیش از میلاد:
بر اساس دکترین مسیحی، وقتی آدم و حوا بخاطر خوردن آن سیب،از باغ عدن اخراج شدند، تنبیه سرپیچی از خواسته خدا، کار کردن بود. خدا میگوید: و تو با عرق جبین نان خواهی خورد تا به خاک بازگردی. وجه تمایز زندگی در بهشت و زندگی ای که ما می شناسیم، کار است. حضرت آدم باید تا سن ۱۳۰ سالگی کار کند.
2-آتن ۳۳۵ پیش از میلاد؛
ارسطو مدرسه لیسئوم را باز می کند. مرکز آموزشی برای آتنی های جوان، پولدار و بافرهنگ. ارسطو ادعای بزرگی می کند: مسیر حیات فکری فقط برای پولدارها باز است؛ هر کسی که مجبور است پول در بیاورد از دید ارسطو برده است، هر چقدر هم ظواهر زندگی اش خوب باشد. این فیلسوف میگوید، دنبال پول بودن و کار فکری با هم جمع نمیشوند و برای صدها سال عموما نظرش را قبولش می کنند.
3-هیپو در بخش رمی افریقا، ۳۹۶ پس از میلاد؛
سن اگوستین اسقف هیپو میشود و در موعظه اش اندیشه مسیحیِ کار به مصابه جزای گناه نخستین را زنده می کند. در وعظش در مورد عهد جدید به مخاطبانش که خیلی هایشان برده هستند، میگوید، کار همیشه فلاکت بار خواهد ماند؛ هیچ کس از نوشیدن این جام غم معاف نیست. باید نوشید از جامی که آدم نوشیدنش را بر گردن گرفت. تنها تسلی در زندگی بعدی است؛ در ملکوت خداوند.
4-رم ۱۵۰۸ میلادی:
نقاش، مجسمه ساز و شاعر فلورانسی میکلانژ شروع به نقاشی سقف محراب سیستین در واتیکان می کند که کارش را پاپ جولیوس دوم به او سپرده. آزادی کاملا در طراحی به او داده شده و قول کلی پول. میکلانژ و نابغه هموطنش لئوناردو داوینچی، تجسم رویکرد جدیدی به کار و پیشه هستند؛ برای پول کار می کنند و استعدادشان را به بالاترین خواهان در دربارهای اروپا اجاره میدهند ولی واضحا برده نیستند. فقط هم برای پول کار نمی کنند برای رسیدن به حس اغنای ذاتی در فعالیتشان کار می کنند. ایده مدرن ما درباره کار خیلی به اندیشه رنسانس مدیون است که در آن نابغه ی خلاق، پول هم در میآورد. آمال و ارزوهای ما نسخه دموکراتیره شده آرزوهای مردانی مثل داوینچی و میکلانژ است. ما هم می خوایم هم به ما پول بدهند هم خلاق باشیم.
5-ویتنبرگ، امپراطوری مقدس رم ۱۵۲۰
مارتین لوتر بنیانگذار مذهب پروتستان این نکته بسیار مهم را پیش می کشد که راههای خدمت به خدا بسیارند و آن طور که کاتولیکها می گفتند، تنها راه کشیش شدن نیست. میگوید کار معمول خدمتکار یا ندیمه ها می تواند در نظر خدا عزیزتر از روزهداری و اعمال یک راهب و کشیش باشد. دست خداوند است که از آستین زن شیردوش بیرون میآید و شیر می دوشد. از دید لوتر خدا به هر کدام ما استعدادی داده تا به هم کمک کنیم، اینطوری است که کار وجه اخلاقی پیدا می کند. هر کسی که به مشاغل ضروری مشغول است، مثل نظافت ، دوخت و دوز، آموزش، در واقع نقاب خدا را به چهره دارد چون پشت تمام اینها خداست. لوتر میگوید این آیه عشق خداست. خداست که استعداد هایی به ما داده تا با شغلهایمان از هم مراقبت کنیم. بنابراین از دید لوتر کار کردن بهترین راه است برای عمل به سفارش مسیح: همسایهات را دوست بدار. پروتستانیزم باعث شد شان و منزلت کارهای روزمره جدا مورد بازنگری قرار بگیرد.
6-پاریس ۱۷۵۰:
دیدِرو و دالومبِر، اولین جلد دایرهالمعارفشان را منتشر می کنند که درباره تمام پیشهها مدخل و مطلب دارد. دیدرو در یک مدخل با تحسین درباره نانوایان می نویسد، و کشاورزان، ناقوس تراشان، قفل سازا چن و بوریابافان. این طولانی ترین شعر مصور در ستایش کارهای عادی است که تاکنون نوشته شده و نقش بزرگی در دیدگاه مردم درباره پرستیژ کارها داشته است.
7-پاریس ۱۸۴۴
کارل مارکسِ تبعیدی دست نوشته اقتصادی و فلسفی سال ۱۸۴۴ را تمام می کند. یادداشتهایی درباره سرمایهداری که حاوی جالب ترین تفکراتش درباره مشاغل است. حمله اش به سرمایه داری بخاطر حقوق کم و استثمار نیست، علتش خیلی جالبتر است: میگوید اغلب کار ملال انگیز است، و باعث رشد شخصیت نمیشود. این مهمترین عیب سرمایه داری از دید مارکس است. مارکس که اکثرا ۱۲ ساعت در روز کار می کند، دشمن کار نیست. چیزی که عصبانی اش می کند این است که سرمایهداری نمیگذارد آدم از کارش لذت ببرد، آنقدر که مارکس از کارش لذت می برد. چون سرمایه داری تولید کالاهایی را تشویق می کند که با استعداد و آرزوهای کارگر هیچ ارتباطی ندارند. این چیزی است که مارکس ناامیدانه تلاش می کند اصلاح کند. کمونیزم برایش پروژه نابودی کار نبود، می خواست کارها دلپذیرتر بشوند.
8-دانشگاه شیکاگو – امریکا ۱۸۹۹
یک استاد زودخشم، اولین کتابش «نظریه طبقه تن آسا» را مینویسد. در آنجا تورستاین وِبلن درباره طبقه اشرافی بحث میکند که گفته میشود در حال نابودی هستند. وبلن میگوید تا آدمها در جامعه به جایی میرسند، میخواهند برتریشان را با نمایش دادن چیزهایی نشان بدهدد و بگویند چقدر فراغت و آسودگی دارند؛ خصلت ویژه ثروتمندان معافیت آشکار از کارهای مفید است. وبلن شاید در مورد زمانه خودش راست می گفت ولی همه چیز داشت عوض می شد؛ طی چند دهه همه شکار مرام و مسلکی شدند که در آن عموم سخت کار می کنند و همیشه سرشان شلوغ است. به جز آدمهای بیکار و اخراجی دیگر همه داشتند جان می کندند. هر چه پولدار تر باشی باید بیشتر کار کنی تا نشان بدهی خوب و جدی هستی. حالا بیکاری شده تابوی جدید.
9-واشنگتن ۱۹۴۵:
حالا که کار ارج و قرب پیدا کرده یکی از چالشهای جامعه استعدادیابی دقیق برای همه و کمک برای پیدا کردن کار مناسب است. کاری که اغنایشان کند و پول هم ازش دربیاید. کاترین کوک و دخترش ایزابل بریگز مایرز اولین تست شخصیت کاریابی را روی دانشجوهای پزشکی دانشگاه واشنگتن انجام میدهند، این تست که طی جنگ جهانی آماده شده انواع شخصیتی را تعیین می کند و آدمها را با شغل ایدئالشان جفت و جور می کند. ۹۳ تا سوال دارد برای تعیین ۴ نوع شخصیت اصلی:
درونگرا یا برونگرا
احساسی یا معقول
حسی یا حس ششمی
قضاوت کننده یا مشاهده گر
مثلا درونگرا دوست دارد فکر کند و تنها کار کند یا در گروهای کوچک و آرام. برایش حسابداری و دندانپزشکی و کتابداری مناسب است. برونگراها کار عمل گرا و پر انرژی را دوست دارند، هنرپیشگی، فروشندگی، و موسسات مالی برایشان خوب است. هدف بریگز مایرز کاری است که مناسبترین باشد. کار یعنی انتخاب بهترین سبک زندگی که بدرد شخصیتتان بخورد نه هدف های فردی و دلبخواهی مثل پول.
10-خانه مردم در امریکا ژانویه ۱۹۸۴:
شرکت اپل تنها تبلیغ تلویزیونی سراسری اش را در فاصله دو نیمه باز های سوپر بال پخش می کند. یک زن قهرمان با لباس ورزشی قرمز یک گروه از کارگران مسخ شده را نجات میدهد از دنباله روی مشاغل یکسان سازی شده، اینجوری که رییس کارگران را که مثل برادر بزرگ در قصه جرج اورول است، نابود می کند. این فکر به اندازه رنسانس قدمت دارد؛کار خوب داریم و کار بد. کار خوب کار خلاقه است. فقط الان بخاطر فناوری دست همه به کار خوب میرسد. در تبلیغ گفته میشود، می بینید که سال ۱۹۸۴ شبیه رمان جرج اورول نیست. تبلغ درباره کامپیوتر خوش آب و رنگ و پر انرژی مکینتاش جوری حرف می زند که انگار آدم را از خر حمالی مشاغل صنعتی نجات میدهد. آینده کار در دستان اپل، اصیل و باحال است و توان ابراز وجود در آن هست. ولی برای میلیونها بیکار یا شاغلین ناراضی، رسیدن به این رویا زیاد آسان از آب در نیامد. وقتی قرار است کار خوش بگذرد ، کار نداشتن یا کار بی روح، دو برابر تلخ تر است.
دنیای مدرن بحران شغلی را تبدیل کرد به مخمصه اصلی وجود. انتظارمان از زندگی شغلی زیاد شده و تعحبی نداره که مشاغل از پس انتظارات بر نمیآیند. اغلب، شغلهایمان شبیه جان کندن حضرت آدم است تا خلاقیت روح بخش میکلانژ و این چالش آینده مشاغل خواهد بود.
مدرسه زندگی فارسی
ترجمه و صدا: ایمان فانی