عوارض محرومیت از خواب
عوارض محرومیت از خواب
مارس 11, 2021
مرور و بحث کتاب به فرمان فلوکستین
مرور کتاب به فرمان فلوکستین
مارس 14, 2021
عوارض محرومیت از خواب
عوارض محرومیت از خواب
مارس 11, 2021
مرور و بحث کتاب به فرمان فلوکستین
مرور کتاب به فرمان فلوکستین
مارس 14, 2021

فلسفه اپیکور و اندیشه لذت و خوشی

اپیکور فیلسوفی بود که پرسید چه چیز انسان را به خوشی و لذت می‌رساند. این پادکست از مدرسه زندگی آلن دوباتن به اپیکوریسم و فلسفه ای می پردازد که شادی را بررسی می کند. لذتهای اپیکوری چه لذتهایی بودند؟
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE

اپیکور فیلسوفی است که کمک می کند  به پول، سرمایه‌داری و جوامع افسار گسیخته‌مان فکر کنیم. او در ۳۴۱ پیش از میلاد در یونان به دنیا آمد. چیزی که مشهورش کرد این بود که عمرش را صرف بزرگترین معما کرد: چه چیزی مردم را خوشحال می‌کند؟ فلاسفه پیش از او بحث کرده بودند که چه چیزی آدمها را نیک می کند. اپیکور ترجیح داد عوامل شادی و خوشی را بررسی کند. متاسفانه حتی آن موقع هم دنیا تلخ و خبیث بود و وقتی مردم شنیدند که اپیکور مدرسه ای تاسیس کرده تا شادی و خوشی را مطالعه کند، برایش حسابی حرف در آوردند.
شایعاتی راه افتاد که مدرسه ده شبانه روز پشت سر هم مهمانی می دهد و هر شب بساط شهوترانی براه است یکی از منتقدین گفت که روایت است اپیکور در یک شب با دختران باکره هجده بار در بستر به کام دل رسیده. ولی این خبرها نبود، اپیکور و گروهش شادی را مطالعه می‌کردند اما در نهایت هوشیاری و متانت؛ این فیلسوف تنها دو دست لباس داشت و غذایش نان و زیتون و در مواقع خاص کمی پنیر بود و در مورد مسائل اتاق خواب همیشه با احتیاط می‌گفت که با فلسفه ازدواج کرده است.
بعد از آنکه سالها صبورانه ریشه‌های شادی را مطالعه کرد به تعدادی نتیجه انقلابی رسید درباره اینکه وسایل شادی چیست؛ گفت که موقع فکر کردن به خوشی سه اشتباه بزرگ می کنیم:
اول اینکه تصور می کنیم خوشحالی به معنی داشتن روابط رمانتیک و جنسی است. ولی اپیکور دور و برش را نگاه کرد و جفتهای غمگین زیادی دید، روابطی پر از حسادت، سو تفاهم، خیانت و تلخی و همزمان دید که دوستی غیر جنسی چقدر زیباتر است. اینکه مردم با دوستانشان چقدر شرافتمندانه و بدون ادعای مالکیت رفتار می کنند. انگار که طبیعت انسان در روابط دوستانه از همیشه نازنین تر است. تنها مشکلی که اپیکور تشخیص داد این بود که ما دوستانمان را کم می بینیم.
دومین چیزی که معمولا فکر می کنیم برای شادی نیاز داریم پول فراوان است ولی معمولا فداکاریهای باورنکردنی برای رسیدن به پول را در نظر نمی گیریم؛ حسادت و رقابت، پشت پا زدنها و اضافه کاریها. اپیکور باور داشت چیزی که کار را واقعا رضایتبخش می کند پول نیست، وقتی است که بتوانیم تنها کار کنیم یا در یک جمع کوچک مثلا نانوایی یا کارگاه ساخت و تعمیر قایق و زمانی که حس می کنیم کارمان به دیگران کمک می کند و دنیا را بهتر می کند. پول زیاد یا مقام چیزی نیست که از ته دل می خواهیم بلکه نیاز به حس اثرگذار بودن است.
و نهایتا اپیکور دید ما چقدر دنبال تجمل هستیم به ویژه خانه‌هایی در نقاط خلوت و زیبا. ولی در زیر عشق تجملات می خواهیم به چیز دیگری برسیم؛ به دنبال حس ارامش هستیم. می خواهیم ذهنمان آزاد و رها باشد نه پر از مزاحمتها و آشفتگیهای معمول. ولی سوال بزرگ این است که آیا تجمل و لاچکری واقعا ما را آرام می کند؟
اپیکور چندان مطمئن نبود. اپیکور پس از بررسی عمیق خوشی تعدادی بینش انقلابی اعلام کرد؛ اینکه ما برای شاد بودن در زندگی به سه چیز نیاز داریم:
اول، دوستان ، نه سکس و خوشگذرانی فقط رفقای صمیمی، ممکن است الان هم گهگاه آنها را ببینید ولی فقط  دیدار مرتب و منظم به حساب می آید. پس کاری کرد که بیشتر ما گاهی درباره‌اش رویاپردازی می کنیم ولی هرگز از عهده اش بر نمی آییم؛ خانه بزرگی خرید و زندگی با دوست و رفقا را شروع کرد. هر کس کنج خودش را داشت و قسمتهای جذاب خانه هم مشترک بود. همیشه در آشپزخانه همصحبت خوشایندی وجود داشت.
دوم همه باید کارشان را کم کنند. همه اعضای کمون دست از کار کردن برای بقیه برداشتند تا به کار و بار خودشان برسند و درآمد اشتراکی پیدا کردند . بعضی کشاورزی کردند، بعضی آشپزی، بعضی کوزه‌گری یا نوشتن.
و سوم اپیکور و دوستانش دست از این ایده برداشتند که می توان با داشتن یک منظره خوب جلوی خانه به آرامش رسید. خودشان را وقف این هدف کردند که آرامش را در ذهن خودشان جسنجو کنند. با خودشان وقت بگذرانند، فکر کنند، بنویسند، بخوانند و مراقبه کنند.
تجربه اپیکور چنان موفق بود و اعضا انقدر راضی بودند که این ایده مثل آتش در جنگل پخش شد. اجتماعات اپیکوری در همه سواحل حاشیه مدیترانه باز شد. در دوره اوج این جنبش چهارصد هزار نفر در این جوامع از اسپانیا تا فلسطین زندگی می کردند.
تنها در قرن پنجم بود که کلیسای مسیحی به این نظام خاتمه داد ولی احتمالا برای این جوامع به شکلی احترام قایل بودند چون آنها را به صومعه تبدیل کردند. چیزی که ما به عنوان صومعه می شناسیم در واقع همان کمون های اپیکوری است با مسیحیتی که به آن اضافه شده است.
نکته جالب دیگر اینکه کارل مارکس رساله دکترایش را درباره اپیکور نوشت و چیزی که ما به آن کمونیسم می گوییم، این نظام عویض و طویل و ملال آور و شکست خورده نسخه خراب شده و نه چندان موفق اپیکوریسم بود.
میراث اصلی و واقعی اپیکور این بود که انسانها در شاد کردن خود چندان موفق نیستند، عمدتا به این خاطر که این کار را ساده می پندارند. تصور می کنیم موضوعِ سکس و پول و تجمل است و رسیدن به اینها و نگه داشتن اینها ولی اپیکور گفت، نه!
به لحظاتی که واقعا شما را شاد کردند فکر کنید که مطمئنا درباره اینها نبودند. جرات داشته باشید و زندگی تان را به نحوی تغییر دهید که واقعا برون ده رضایتمندانه داشته باشد. احتمال دارد نتیجه خیلی متفاوت از وضعیت کنونی شود؛
دور از شهر، کمی نان و پنیر، چند کتاب فلسفه، و چند دوست خوب در اینجا و آنجای خانه
ترجمه: دکتر ایمان فانی

1 دیدگاه

  1. محمد گفت:

    آقاي دكتر ايمان فاني، چند ساله دنبالتون مي كنم و دوستتون دارم. چرا كه شما از بزرگترين متفكران زمان ما هستيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!