
چرا احساس ما با لحظه ای که در آن هستیم متناسب نیست؟
دسامبر 18, 2018
ژوزف کمپل و نظریه اَبَرداستان یا اسطوره مادر
دسامبر 18, 2018انسان خلاق هنرمند و معجزه والد و فرزند

انسان خلاق هنرمند و معجزه والد و فرزند
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن که معجزه والد و فرزند نام دارد، بچهدار شدن را به چشم یک آفرینش هنری نگاه می کند.
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
بیشتر عمرِ ما در شرایط بیحاصلی و بیهنری سپری میشود. اغلب انتخابی در کار نیست، مگر دنبالهروی و اطاعت از قوانین ملالانگیز:
معمولاً در شغلهایمان چیز جالب و معجزهآسایی خلق نمیکنیم: نقّاشی بلد نیستیم؛ قطعات موسیقی شوپَن را نمیتوانیم با پیانو بزنیم؛ نمیتوانیم گوشی آیفون درست کنیم؛ نفت از زمین استخراج نمیکنیم. ولی بدون اینکه از جزئیات سر در بیاوریم، در مواردی میتوانیم کاری واقعاً معجزهآسا انجام دهیم:
میتوانیم انسانی دیگر خلق کنیم. توانش را داریم که اندامها و اعضای یک همنوع را بسازیم. قادریم کبد درست کنیم، مغز فردی دیگر را طرّاحی کنیم. میتوانیم با خوردن غذاهای معمولی و متنوّع، مثل موز و پنیر و نان، انگشتها را به وجود بیاوریم، رشتههای عصبی را به هم پیوند دهیم تا افکاری دربارۀ تاریخ ایران باستان یا طرز کار دستگاهها را مخابره و تبادل کنند. میشود مغزِ سازهای زیستی را طرّاحی کرد که نزدیک به صد سال کار کند. میتوانیم هماهنگکنندۀ ارشد و مهندس و استادکار محصولی باشیم پیشرفتهتر از هر فناوری و پیچیدهتر از بزرگترین شاهکارهای هنری!
بچه داشتن قطعاً هر گونه نگرانی از فقدان خلاقیّت را رفع میکند و حسادتی را که ممکن است نسبت به اختراعات دیگران حس کنیم، از بین میبرد. دیگران شاید آهنگی شورانگیز بنویسند، شرکت «مهندسی زیستی» راه بیندازند و به قیمت گزاف بفروشند، یا داستانی جذّاب بنویسند. ولی ما عجیبترین و الهام بخشترین اثر علمی-هنری ممکن را خلق میکنیم، چیزی که زنده است و مراکز شادی و رمز و راز خودش را میآفریند. مشقهایش را می نویسد، کار پیدا میکند، از ما متنفّر میشود، ما را می بخشد، سرانجام کمی برخلاف میلش شبیه ما میشود، او هم انسانهایی را خلق میکند که جاودانگی را ممکن میکنند.
والدین هر قدر از هم دلخور باشند، یا از هم دور شوند، یا از مشغلههای خانوادگی به ستوه بیایند، نه خودشان و نه فرزندانشان هرگز نمیتوانند از رخدادهای ماوراءالطبیعی که خالق و مخلوق را بهم پیوند میدهند، چشمپوشی و عبور کنند:
دو نفر پانزده سال پیش یکدیگر را در خانۀ یک دوست ملاقات کردهاند، آشنا شدهاند، از هم خوششان آمده و با هم شام بیرون رفتهاند. و حالا سر میز، کسی نشسته با شکل خاص بینی، خلق و خوی خاص خودش و لبخندی که همه میگویند به طرز عجیبی به پدربزرگِ مادری خدابیامرزش رفته است! بچه داشتن به شکل انکارناپذیری میطلبد که آدمیزاد بنیادیترین سؤال فلسفی را از خودش بپرسد:
«زندگی خوب چیست؟»
همانطور که با گفتار و رفتارمان در زندگی طی سالها به این سؤال جواب میدهیم، دستکم این را میدانیم که از ترسی بزرگ معاف شدهایم که معمولاً خودش را در شغلهایمان نشان میدهد: اینکه نتوانسته باشیم اثری از خودمان به جا بگذاریم. داشتن فرزند کوچکترین جایی برای خطر بیحاصلی نمیگذارد. فقط باید تلاش کرد که این اثر از نوع نامطلوب نباشد. والدین زندگینامهنویس، مربّی، معلّم، آشپز، عکّاس، ارباب و بردۀ این تغییری هستند که آفریدهاند! مخلوق ما این فرصت را میدهد که بدترین و بهترین جنبههای خودمان را به ظهور برسانیم. واژههایی که انتخاب میکنیم، دست نوازش یا تنبیهمان، نگاه تشویقآمیزی که فقط از ما برمیآید، اینکه مسامحه و مدارا کنیم یا شجاعانه از اصول دفاع کنیم، همۀ اینها نقش سرنوشتسازی در غمها و شادیهای انسانی دیگر خواهند داشت.
اینکه هر روز چطور آدمی هستیم، و چقدر و چطور به بلوغ رسیدهایم، قدرت بیمانندی دارد در اثر مثبت گذاشتن روی زندگی آدمی دیگر. در نقش والد، آدم میترسد، خسته و دلخور میشود، شیفته و مسحور میشود، ولی تا ابد از هر گونه ترس بیحاصلی و بیارزش بودن در دنیا نجات پیدا میکند.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
1 دیدگاه
جالب بود
دوگانه میبینم گاهی خیلی لذت بردم از اینکه فرزند دارم وترس بی حاصلی ندارم
گاهی هم فکر میکنم کارم درست بود برای نداشتن ترس از بی حاصلی
اگر همه فکر کنند برای ترس از بی حاصلی بریم بچه بیاریم چی