الگوریتم افراط گرایی و اقتصاد مبتنی بر توجه
الگوریتم و اقتصاد مبتنی بر توجه
06 نوامبر 2019
دلیل محبوبیت آلن دوباتن
دلیل محبوبیت جهانی آلن دوباتن
13 نوامبر 2019
الگوریتم افراط گرایی و اقتصاد مبتنی بر توجه
الگوریتم و اقتصاد مبتنی بر توجه
06 نوامبر 2019
دلیل محبوبیت آلن دوباتن
دلیل محبوبیت جهانی آلن دوباتن
13 نوامبر 2019

اندیشه و آثار امیل سیوران

امیل سیوران یا چیوران فیلسوف رومانیایی-فرانسوی و نویسنده کلمات قصار و گزین گویه بود با مضامین مرگ، بیماری و خودکشی. وی را باید در ردیف محنت پرستان (میزرابیلیستهای) اروپایی مانند پاسکال و ساموئل بکت قرار داد که زندگی را پوچ می انگاشتند با این همه در این ظلم مشترک (زاده شدن) و رنج زیستن، به دنبال تسلی می گشتند.
«چرا با خودکشی خودمان را از این تسلی محروم کنیم که سرانجام روزی می‌میریم»؟
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
در اواخر قرن بیستم، یک فیلسوف مشهور رومانیایی-فرانسوی برای سخنرانی به زوریخ دعوت شد. با کلی دبدبه و کبکبه، معرفی و با امثال کی‌یرکگور و شوپنهاور مقایسه شد. سخنران ما با لبخندی مترجم آلمانی اش رو گیج کرد چرا که سخنرانی اش را اینجور آغاز کرد :  «ولی من فقط یک ژوکر هستم». بعضی از منتقدانش ممکن است موافق باشند ولی اشتباه می کنند. چون امیل چیوران می ارزد به اینکه در صف فلاسفه بزرگ فرانسوی-اروپایی و نویسندگان کلمات قصار قرار بگیرد.
از جمله مونتنی، شامفور، پاسکال و لاروشفوکو. چیوران (سیوران) در شهر راسیناری- رومانی در آوریل ۱۹۱۱ به دنیا آمد. پدرش کشیش کلیسای ارتودوکس یونانی بود. زادگاه و پدر، هر دو در آثارش کلیدی اند. از رومانی آن طعم و خلق و خوی سودایی، رومانتیک و اعتقاد به سرنوشت را گرفت و  کسوت کشیشی و کلیسای پدر دراشتغال ذهنی پسر به مذهب و قداست قدیسین و خطرات و خوشی های آتئیزم بازتاب پیدا کرد.
در 1934 در 23 سالگی اولین کتابش به رومانیایی منتشر شد: «بر بلندی‌های ناامیدی». نطفه آن ناامیدی آگاهانه و آن تفکر تلخ و تاریک و پوچ گرا در طول زندگی، در این کتاب بسته می‌شود. می‌گوید نوشتن برایش انتخاب جایگزین خودکشی بوده است. این نویسنده ای است که در لحظات سودا و یاس باید خواند. شما را افسرده نمی کند باعث می‌شود حس کنید کمتر تنها هستید. این فراز یکی از آثارش است: «ارزش ندارد به خودکشی فکر کنید، چون همیشه برای اقدام دیر است. تنها خوش‌بین‌ها خودکشی می‌کنند. خوش‌بین‌هایی که دیگر موفق به خوش بین بودن نمی‌شوند. دیگرانی که دلیلی برای زندگی ندارند، چه دلیلی برای خود کشی می توانند داشته باشند.»
«تنها وقتی بنویسید که قصد گفتن چیزی را داشته باشید که زهره اش را ندارید، با کسی در میان بگذارید» و «از بام تا شام چه می کنی؟ خودم را تحمل می کنم.»
1937، سال سرنوشت سازی در زندگی اش شد. به پاریس رفت و تبعه فرانسه شد. هرگز به زادگاهش برنگشت. این هم شد یک بهانه و دلیل دیگر برای آن خلق سودایی: تبعید. در عین حال گفت: «هر کس که حس نمی کند شهرش گم شده، قوه تصور ندارد. فقط یک احمق دهاتی ممکن است به مکانی احساس تعلق بکند.»
چیوران تا آخر جنگ دوم در پاریس ماند. بعدش رفت سراغ انتشارات مشهور گالیمار با اولین اثرش به فرانسه: «تاریخ مختصر تباهی»،انتشار به سال 1949. گفت که به فرانسه نوشتن برایش مثل نامه عاشقانه نوشتن با کمک لغتنامه است. کتابش پرفروش شد. اولین کتاب در سلسله ای از متونی خبیثانه و ویرانگر که بیشترش کلمات قصار و مقالات تند و تیز بود. هر کدامش یا سیخونک میزند یا مشت:  «تلخی از کل به جز»، «وسوسه وجود داشتن» و شاهکارش: «مخمصه زاده شدن». هر کدامشان بی وقفه با مضامین بیماری، مرگ و خودکشی سر و کار دارند. کنایه جالب سرنوشت این بود که نویسنده تا 84 سالگی عمر کرد.
زمانی که در 1995 در گذشت دیگر به یک فرقه پرطرفدار در فرانسه تبدیل شده بود. همان توجه مدپرستانه ای که به تلخی در اثارش محکوم می کرد. می گفت هر زندگی ای عجیب غریب است  و بی اهمیت. در عصر  ابتذال و والت دیزنی، این جنس از تلخی اهمیت دارد.
آثار چیوران در ردیف اندیشمندان محنت پرست اروپایی مثل لاروشفوکو، شامفور، لئوپاردی، نیچه و بکت قرار می گیرد. سیوران هم مث آنها می‌گوید تمدن یک حواس‌پرت‌کن عجیب است تا بی معنا بودن زندگی یادمان برود. می گفت فقط یک احمق ممکن است فکر کند این چیزها هدفی دارند. با این همه سیوران همیشه نکته سنجی و خلق خوشش را حفظ می کرد. یکی از بزرگترین حسرتهایش این بود که نمی توانست بخوابد.
اغلب ساعت 3 صبح بیدار بود. تا سحر در خیابانهای  پاریس پرسه می‌زد. به تلخی در کتاب مخمصه زاده شدن می نویسد: یکبار به صلیب کشیده شدن در برابر شکنجه هر روزه بی خوابی هیچ است. دایما به خودکشی فکر می کرد ولی نوشت بهتر است زندگی کنیم و در اندیشه و رفتار ادای مرده ها را دربیاوریم. گفت: چرا خودمان را از این تسلی محروم کنیم که بالاخره یک روز می میریم. نوشت ادامه زندگی فقط بخاطر نقص حافظه و تخیل مقدور است. «من صرفا یک تصادفم. چرا خودم را زیاد جدی بگیریم؟»
فقط خودکشی صرفا بعنوان یک فکر تسلی اش می داد. «آینده فقط وقتی ترس دارد که آدم نداند هر وقت خواست می تواند تمامش کند. چون همیشه از پیشامد بدترین ها ترسیده ام، تلاش کردم تا همیشه پیشاپیش خودم را به فلاکت بیافکنم، مبادا که غافلگیر بشوم.»
دوران مدرن مشخصا عصر خوش بینی است و این رنج زیادی به دنبال دارد. در خلوت همه ما از آن چیزی که نشان می‌دهیم غمگین تریم. نویسنده هایی مثل سیوران فرصتی به ما می دهند که این غم درونی را در جمع ابراز کنیم. و به این ترتیب اگر شده کمی تسکینش بدهیم. در کتاب زیبایش «مخمصه زاده شدن»، نوشت: «فقط آن موقع هایی می توانم با مردم دوست باشم که  حالشان خیلی بد است، آنقدر که نه دلشان بخواهد و نه رمقش را داشته باشند که به توهمات احساساتی معمولشان بچسبند.» دقیقا در این حال و احوال است که باید آدمهای  فکور  هر از گاهی فرو بروند تا بتوانند از آثار تیره اما تسلی بخش امیل چیوران بهره ببرند.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
ارتباط بی خوابی امیل سیوران و اندیشه او
بلز پاسکال و شیرینی اندیشه های تلخ
ساموئل بکت
نیچه و اندیشه ابرانسان
نیچه و مهر به سرنوشت

 

5 دیدگاه

  1. M,n گفت:

    درود بر شما جناب فانی،ترجمه های شما بسیار عالی و صداتون به غایت دلنشینه

  2. پرگل گفت:

    خیلی سپاسگزارم بابت تلاش و زحمتی که در این راستا میکشید و واقعا چقدر مفید و تاثیرگذارن این ویدیوها. هر روز که از سرکار برمیگردم اولین کاری که میکنم چک کردن کانال شماست و وقتی خوشحال میشم که میبینم ویدیو جدیدی گذاشتین.

  3. شیرزاد گفت:

    سلام
    نه فقط برای این ویدئو که برای تمام ترجمه ها و پادکست ها و کارهایی که از شما دریافت کردم می نویسم.دفتری دارم از نوشته های خودم که در ابتدای آن از شکسپیر نوشته بودم(بودن یا نبودن مسئله این است) .مدتی که گذشت دریافتم تغییر کرد و بجای آن نوشتم(شدن یا نشدن مسئله این است). و روزی درجنگل به تنهایی در نم نم باران آتشی به زحمت روشن کردم وخیره به آتش نوشته زیر را سرودم که مصداق آن را در شما می بینم .

    آتش درون

    در صدای نم نم باران
    سبزی جنگل و صدای رود
    یادگاری از نگاه ما
    لحظه پاک بی همتا

    در سکوت ژرف ذهن ما
    بی صدا و نگاه و فضا
    آتشی رقص کند با ما
    گرمی آتش از درون ما

    آتشی شعله ور؛ هیمه تر
    بارش اما مزاحم تر
    گو که جنگل نمی سازد
    به ساز تو و ما و من

    زندگی راز گونه آتشی جان سوز
    هیزمش جان ما و آتش سوز

    موفق و جاری باشید
    شیرزاد

  4. بیژن گفت:

    با سلام و سپاس فراوان از شما
    به نظر من این تفکرات نمیتواند ریشه در بی‌خوابی سیوران داشته باشد، چرا که بینشی تیره‌تر از این را در اندیشه‌ی شوپنهاور هم می بینیم؛ در حالی که او مشکل بی‌خوابی نداشت و اتفاقآ شب‌ها زودتر از بسیاری از انسان‌های عادی می‌خوابید.

  5. محمدرضا گفت:

    شاید اگه سیواران می تونست بخوابه
    خلق و خو ش بهتر میشد و کمتر فکر خودکشی می کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!