چرا زوجها به هم خیانت می کنند؟
مارس 9, 2019ارسطو و اندیشه اعتدال
مارس 11, 2019
امانوئل کانت امر مطلق و اخلاق طبیعی
پرسش اساسی امانوئل کانت این بود که آیا اخلاق را میتوان بر پایهای جز ماورالطبیعه استوار کرد؟ این ویدیو به امر مطلق و اخلاق طبیعی می پردازد.
ایمانوئل کانت فیلسوفی است که سعی کرد بفهمد چطور آدمها میتوانند بدون شور و بلندپروازی مذاهب سنّتی خوب و مهربان باشند. کانت در سال 1724 در حاشیۀ دریای بالتیک در شهر کانیگزبرگ زاده شد، شهری که آنزمان در امپراطوری پروس و الان، به اسم کالینینگراد، در روسیه است. والدین سادهای داشت: پدرش زین اسب میساخت.
کانت هیچوقت پولدار نبود و با خوشخلقی با موضوع کنار میآمد و ساده زندگی میکرد. در دهۀ ششم عمر بود که استاد حقوق بگیر شد و زندگیاش تا حدّی رنگ رفاه گرفت. خانوادهاش خیلی مذهبی و سخت گیر بودند. کانت بعدها در زندگی هیچ اعتقاد متعارف مذهبی نداشت، ولی کاملاً واقف بود که مذهب چقدر به والدینش کمک کرده تا با همۀ سختیهای وجود کنار بیایند، و اینکه مذهب چقدر در رشد و انسجام اجتماعی مفید است.
کانت جسماً ظریف و شکننده بود و اصلاً خوش قیافه نبود. با اینحال، بسیار معاشرتی بود و بعضی از همکارانش ایراد میگرفتند که زیاد مهمانی میرود. نهایتاً وقتی بضاعت سور دادن پیدا کرد، برای گفتگوی سر میز، قانون گذاشت: مقرّر کرد که جمع در آغاز بزمِ شام دربارۀ رویدادهای اخیر تبادل داستان و خبر کنند، بعد زمان زیادی صرف گفتگوهای اندیشمندانه شود که در آنها حاضران موضوع مهمّی را روشن کنند، و در آخر زمانی برای شور و شادی باشد تا مهمانی را با خُلق خوش ترک کنند. کانت در سال 1804 در هشتاد سالگی در زادگاهش درگذشت و به ندرت احساس نیاز کرد در شهر دیگری وقت بگذراند.
او نویسنده دوران بسیار جالبی از تاریخ است که الان به آن عصر روشنگری میگویند. در مقالهای با عنوان «روشنگری چیست؟» در سال 1784 کانت گفت که وجه مشخصۀ این عصر رشد سکولاریسم بوده است. از دید عقلانی، کانت از افول عقاید مسیحی استقبال میکرد ولی از جنبۀ عملی نگران هم بود: نسبت به طبیعت انسان بدبین بود و باور داشت انسان ذاتاً به شدّت مستعدّ فساد است. این آگاهی بود که باعث شد چیزی را صورتبندی کند که رسالت زندگیاش شد: جایگزینی اقتدار مذهب با اقتدار منطق، یا خرد انسانی. کانت عقایدش دربارۀ مذهب را در کتابی به نام «دین در محدودۀ عقل تنها» جمع کرد. در آنجا استدلال کرد که هرچند مذاهب تاریخی همه از حیث محتوای باورها اشتباه هستند، با اینحال روی این نیاز مهم به تشویق رفتار اخلاقی دست گذاشتهاند، نیازی که هنوز هم وجود دارد. در این فضا بود که کانت بهاندیشهای رسید که هنوز به خاطرش معروف است، چیزی که به آن میگفت: «امر مطلق». این اصطلاح عجیب اوّل بار در کتابی آمد با نام سهمگینِ «بنیادگذاری متافیزیک اخلاق». امر مطلق میگوید «فقط بر اساس اصولی عمل کن که بتوانی بلافاصله آنها را در هیئت قانون جهانی اراده کنی.»
منظور کانت از این جمله چه بود؟ این فقط بیانی رسمی از باوری بسیار قدیمی است، چیزی که در تمام مذاهب اصلی میبینیم: «با دیگران همان کن که خواهی با تو کنند.» کانت میخواست راهی ساده برای امتحان اخلاقی بودن یک رفتار ارائه کند، به طوری که تصوّر کنیم اگر همه آنکار را انجام دهند یا شما قربانی آنکار باشید، چه میشود؟ شاید وسوسه شویم که کمی کاغذ از قفسۀ اداره کش برویم. این به نظر مهم نمیآید. ولی اگر همه این کار را بکنند، قفسه و جامعه در مقیاس کلان تعداد زیادی نگهبان میخواهد. یا همچنین اگر شما دور از چشم همسرتان خیانت کنید شاید حس کنید عیبی ندارد، ولی امر مطلق خلافش را میگوید، چون در آنصورت باید قبول کنید که این هم عیبی ندارد که همسرتان هم خیانت کند و پنهانش کند.
امر مطلق طرّاحی شده تا چشماندازمان را عوض کند، تا رفتارمان را کمتر بی واسطه و شخصی ببینیم و بنابراین بعضی از حدودش را درک کنیم. کانت بحث را این طور ادامه داد که ایدۀ مرکزی امر مطلق را میشود جور دیگری بیان کرد: «با آدمها مثل هدف رفتار کن نه هرگز به گونهای که انگار وسیلهاند.» میخواست این را جایگزین دستور مسیحیِ «عشق جهانی» کند، یعنی این دستور که «همسایهات را دوست بدار». آدمها را هدف دانستن برای کانت یعنی اینکه «یادت باشد آنها هم زندگی خودشان را دارند، زندگیای که در آن به دنبال شادی و ثمردهیاند و سزاوار رفتار عادلانه هستند. کانت میگفت امر مطلق صدای عقل و منطق خودمان است، چیزی است که همۀ ما وقتی عاقلانه فکر کنیم قبول داریم، قانونی است که خرد خودمان به ما داده است.
کانت فکرش را دربارۀ امر مطلق به مسائل سیاسی تعمیم داد. باور داشت هدف اصلی دولت باید اطمینان از آزادی باشد، ولی حس کرد دربارۀ تعریف معمول از آزادی مشکلی جدّی وجود دارد. نباید به آن بهمنزلۀ اختیار مطلق برای هر کاری که دلمان میخواهد فکر کنیم. وقتی آزادیم که منطبق با بهترین وجه طبیعتمان عمل کنیم و وقتی تحت سلطۀ هیجانات خودمان و دیگرانیم، بَردهایم. کانت میگفت ارادۀ آزاد و ارادۀ تحت قوانین اخلاقی یکی هستند. پس آزادی، نبودِ حکومت نیست. جامعۀ آزاد آن جامعهای نیست که مدام فرصتهای بیشتری به مردم بدهد برای اینکه هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند، بلکه جامعهای است که کمک کند همه منطقیتر شوند. حکومت خوب تجلّی جنبههای عاقلانۀ همۀ ماست و بر اساس ارادۀ جهانی معتبری عمل میکند که با آن همه میتوانند آزاد باشند. پس دولت به طور ایدئال نسخۀ بیرونی و سازمانیافتۀ بهترین جنبههای ماست.
شاید کمی تعجّب کنیم از اینکه کانت در سال 1793 اثر مهمّی دربارۀ هنر و زیبایی منتشر کرد: «نقد قوۀ حکم» شاید برای متفکّری که دغدغهاش سیاست و اخلاق بوده، کار بی ربط و فرعیای به نظر بیاید، ولی کانت فکر میکرد نظرش دربارۀ هنر و زیبایی، سنگ بنای تمام فلسفۀ اوست. کانت به تجربه فکر میکرد زندگی جدال دائم بین جنبههای بهتر ما با هیجانات ماست، بین وظیفه و لذّت. کانت مخصوصاً گل سرخ و درخت تاک و سیب و پرندهها را دوست داشت. زیبایی ما را به طور خاص و مهمّی شاد میکند: یادآور و مشوّق جنبۀ بهتر ماست. بر عکسِ بسیاری چیزهای دیگر، عشق ما به زیبایی، به قول کانت، منفعتطلبانه نیست. زیبایی با افسون و طرب، ما را از تعلّقات خودخواهانه و محدود در میآورد، بدون اخم و بیهیچ توقّع. زیباییِ طبیعت یک یادآوری دائمی، خاموش ومصرّانه است دربارۀ هستی همگانی و جهانی. گلی زیبا، هم برای کارگر خستۀ مزرعه زیباست و هم برای شاهزاده. پروازِ با وقار یک چلچله برای یک بچه همانقدر دوستداشتنی است که برای استادی دانشمند. برای کانت نقش هنر تجسم دادن به مهمترین اندیشۀ اخلاقی است. هنر ادامۀ طبیعی فلسفه است. کانت میگفت لازم است هنر مدام جلوی چشممان باشد تا از نگارههای بانشاط و نمادهای بهیاد ماندنی برای رفتار خوب بهرهمند شویم و اینگونه بخشهای خودسر وجودمان را مهار کنیم.
کتابهای کانت سنگین و انتزاعی و بسیار فلسفی بودند، ولی در آنها برنامهای را طرح کرده که تا امروز سرنوشتساز مانده است. او میخواست بفهمد جنبۀ بهتر و منطقیتر طبیعتمان را چطور میتوانیم تقویت کنیم تا به طور قابلاعتمادی بر ضعفهای ساختاری و خودخواهیمان چیره شویم. کانت از دید خودش مشغول این وظیفه بود که نسخهای غیرماورایی و عقلانی بسازد از همان چیزی که مذاهب همیشه میخواستهاند، هرچند ناقص، انجام دهند: اینکه کمک کنند تا خوب باشیم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی