اختلال استرس پس از سانحه PTSD
می 7, 2021راهکار جستجوی پاسخ
می 16, 2021
اختلال استرس بدون سانحه مشهود
COMPLEX PTSD به نوعی از اختلال روانشناختی و استرس بدون سانحه مشهود اشاره میکند که پس از اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD توصیف شد.
پی تی اس دی مخفف اختلال استرس پس از ضربه یا سانحه است. شرایطی که در ۱۹۸۰ به رسمیت شناخته شد تا تماس نسبتا ناگهانی و کوتاه با یک رویداد ویرانگر را توصیف کند مثلا جنگ، تجاوز، تصادف یا واقعه تروریستی. اما پی تی اس دی کمپلکس COMPLEX PTSD که در ۱۹۹۴ به رسمیت شناخته شد، یعنی تماس با چیزی به همان اندازه ویرانگر ولی در طی یک زمان دراز، معمولا ۱۵ سال اول زندگی؛ مثلا بی اعتنایی و طرد عاطفی، تحقیر، مورد قلدری و آزار بودن، بریدگی از دلبستگی، خشونت و خشم.
خیلی از ما، تا حتی بیست درصد در این دنیا به پی تی اس دی کمپلکس تشخیص داده نشده مبتلا هستیم. می دانیم که اوضاعمان خوب نیست ولی اصطلاحی برای جا انداختن مشکل نداریم. نمی توانیم دردهایمان را به هم ارتباط بدهیم و ایده ای نداریم که چجوری باید کمک بخواهیم و چه درمانی کمک کننده است.
اینها دوازده علامت اصلی اختلال استرس پس از سانحه از نوع کمپلکس هستند. باید فکر کنیم کدام در مورد ما مصداق دارد و هفت یا بیشتر از این علامتها یک اخطار است که بد نیست به آن توجه کنیم.
اول: این حس که امنیتی وجود ندارد. هر جا باشیم معذبیم که اتفاق بدی میخواهد بیافتد، در شرایط نگرانی و گوش بزنگی هستیم، فاجعه ای که منتظرش هستیم اغلب در مورد بی آبرو شدن است؛ ما را میگیرند و کشان کشان میبرند و تحقیر می کنند. شاید زندان بیافتیم و هر چیز مهربانانه و مثبت از ما دریغ میشود. لزوما ما را نمیکشند ولی عملا زندگیمان دیگر تمام است.
مردم سعی می کنند با منطق به ما بگویند واقعیت قرار نیست آنقدر بد باشد ولی منطق کمک نمی کند چون ما در چنگ بیماری هستیم نه اینکه صرفا کمی گیج شده باشیم.
دوم: نمی توانیم ریلکس باشیم و این نمود جسمی دارد همیشه سفت و منقبضیم با تماس فیزیکی مشکل داریم به ویژه در نقاط خاصی از بدن. فکر یوگا یا مراقبه یا تمرین تنفس نه فقط جذاب نیست بلکه تهوع آور است. ممکن است با پوز خند بگوییم مسخره بازی است و در عمق وجود البته از این فعالیت ها می ترسیم. احتمالا رودههایمان هم مشکل دارند. اضطراب، ارتباط مستقیم دارد با دستگاه گوارش.
سوم: هیچ وقت خوب نمی خوابیم، خیلی زود با حال بد و دلشوره بیدار میشویم انگار خواب یعنی انداختن سپر که یعنی حالا دیگر خطر از قبل هم بیشتر شده است.
چهارم: در عمق وجود از تصویر ذهنی مان متنفریم، از کسی که هستیم. فکر می کنیم زشت و هیولا و نفرت انگیزیم. افتضاحیم، شاید افتضاح ترین آدم دنیا. تصویر تمایلات جنسی مان به طور ویژه آشفته است. احساس می کنیم چشمچران و گرسنه، شرمآور و حال بهم زن هستیم.
پنجم: اغلب جذب آدمهایی میشویم که در دسترس نیستند. به خودمان میگوییم که از آدم آویزان بدمان میآید ولی چیزی که واقعا ازش متنفریم، کسانی هستند که زیادی در دسترس هستند از آدمای بی تفاوت خوشمان میآید که از ما صمیمیت نخواهند و با مشکلات تشخیص داده نشده خودشان در مورد اجتناب درگیر هستند.
ششم: حالمان از کسانی که میخواهند با ما راحت باشند بهم میخورد میگوییم طرف دارد دم تکان میدهد چندش آور است یا بدبخت است.
هفتم: مستعدیم که از کوره در برویم گاهی با دیگران ولی بیشتر با خودمان. بیشتر از اینکه عصبانی باشیم، خیلی نگرانیم. نگران که دوباره افتضاح بشویم. داد میزنیم چون ترسیدهایم. بنظر بیادب می آییم ولی در واقع بی دفاعیم.
هشتم: بشدت پارانویید و بددلیم، نه اینکه فکر کنیم ملت میخواهند مسموممان کنند یا در خیابان تعقیب میشویم. بلکه انتظار می کشیم که دیگران با ما خشن و تهاجمی رفتار کنند و دنبال فرصت می گردند که ما را تحقیر و له کنند. بطور جادویی جذب مثالهای عینی این قضیه در شبکه های اجتماعی میشویم. فضای مجازی نامهربان ترین و بی در و پیکرترین محیطی است که افراد کمپلکس پی تی اس دی با دنیای واقعی اشتباه می گیرند چون فضای مجازی شبیه دنیای درونی این آدمهاست یعنی اینجا همه خیلی بی ادباند و سنگ روی سنگ بند نمیشود.
نهم: دیگران بنظرمان آنقدر خطرناک و نگران کننده اندکه تنهایی برایمان خیلی جذاب است شاید دلمان بخواهد تا ابد در غار زندگی کنیم و این حس این را یک نعمت می دانیم که مجبور نشویم هیچ وقت هیچ کسی را ببینیم.
دهم: به خودمان نمیگوییم که قصد خودکشی داریم ولی واقعیت این است که بار زندگی را آنقدر خسته کننده و خرد کننده و ناخوشایند می بینیم که گاهی دلمان میخواست مجبور نبودیم که وجود داشته باشیم.
یازدهم: بضاعت و توان این رانداریم که خودانگیخته و خلاق باشیم. سفت و سخت می چسبیم به روتین. همه چیز باید دقیق و مرتب باشد انگار که اینها دارند از ما در مقابل حمله آشوب و آشفتگی محافظت می کنند. ممکن است زیاده از حد مشغول تمیزکاری باشیم. تغییر ناگهانی برنامه را با آن سقوط و فروپاشی نهایی که از آن میترسیم اشتباه می گیریم.
دوازدهم: در جستجوی امنیت ممکن است کله مان را فرو کنیم توی کار ، پول جمع کردن، شهرت، افتخار، پرستیژ، ولی البته بجایی نمیرسد. حس خطر و تهوع دارد از عمق وجود میآید و هرگز در بیرون به امنیت نمیرسیم.
ممکن است میلیونها نفر برایمان هورا بکشند ولی یک هو کردن کافی است تا آن تهوع از خود که به آن نپرداختیم در ما بیدار بشود. تعطیلی کار به ویژه نگرانمان می کند، بازنشستگی و تعطیلات بطور خاص مشکل ساز میشود.
اینها علامتها بودند اما درمان علایم طاقت فرسای پی تی اس دی کمپلکس چیست؟ بخشی اش این است که باید با شجاعت بپذیریم که شرایط وحشتناکی را تجربه کردیم که تا الان درست برایمان هضم نشده بود چون محیط مهربان و با ثباتی برای هضم قضیه نداشتیم. کمی متزلزل هستیم چون مدتها پیش شرایط عموما افتضاح و زلزله بوده است. وقتی کوچک بودیم کسی باعث شده بشدت احساس عدم امنیت کنیم حتی اگر پدر و مادر بوده باشند. باعث شدهاند فکر کنیم هیچ چیزی درباره هویتمان قابل قبول نیست. به نام شجاعت جدایی های سختی را تاب آوردیم که شاید در طول سالها تکرار شده باشد. هیچ کس درباره ارزشمان به ما اطمینان نداده است با خشونتی غیر قابل تحمل قضاوت شدهایم.
ممکن است آسیب خیلی واضح بوده باشد ولی حالت شایع ترش این است که در شرایطی رخ داده که از دید دیگران هیچ قصد و غرضی پشتش نبوده است. یک ناظر بیرونی اگه میدید اصلن متوجه آسیب نمیشد. شاید این روایت هنوزم وجود دارد که ما یک خونواده خوش و خرم داشتیم.
یکی از کشفیات بزرگ درباره پی تی اس دی کمپلکس این است که طرد عاطفی در خانواده های ظاهرا موفق، همانقدر مخرب است که خشونت فیزیکی در خانواده های ظاهرا محروم و فقیر.
اگر هر کدام این موارد برای شما آشناست باید دست از تظاهر به قوی بودن برداشت. باید بگذاریم برای آن کسی که بودیم دلسوزی کنیم. شاید آسان نباشد چون عادت کردیم به خودمان سخت بگیریم. قدم بعدی این است که باید تلاش کنیم مشاور یا درمانگری پیدا کنیم که در مورد پی تی اس دی کمپلکس آموزش دیده باشد. یعنی کسی که مشخصا بتواند با ضربه و آسیب دست و پنجه نرم کند یعنی مهربانی و شفقت زیادی را به سمت هویت کودکی مراجع روانه کند تا فرد جرات کند با آسیب و اثرش در زندگی روبرو شود.
خیلی ساده و متاثر کننده است که ریشه پی تی اس دی کمپلکس، فقدان عشق است و درمانش هم در همان مسیر تعریف میشود. باید دوباره یاد بگیریم تا آن کسی را که با نامردی و بشدت از او متنفریم، دوست داشته باشیم. یعنی، خودمان.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
2 دیدگاه
سلام من از محتواهاتون واقعا لذت می برم. می خواستم نظر دکتر فانی رو درباره نظریات دکتر جردن پیترسن رو هم بدونم و پیشنهاد بدم از لکچر های ایشون هم اگه میشه محتوا تهیه بشه.
سپاس از پیشنهاد شما.