
تشیع در فلات ایران
می 15, 2020
نگاهی به مفهوم حباب
می 22, 2020آیا تغییر آدمها ممکن است

آیا تغییر آدمها ممکن است؟
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به این سوال میپردازد که باید به تغییر آدمها امیدوار باشیم یا نه؟ چه موانعی بر سر راه تغییر وجود دارد؟اصلا حق داریم بخوایم که همسر و عزیرانمان تغییر کنند؟ چقدر باید منتظر بمانیم؟ تغییر خودمان چطور؟
لینک مطلب در موسسه مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE
این سوال در نگاه اول ممکن است انتزاعی یا بیمعنا به نظر بیاید؛ یا حتی دور از دسترس، مانند آرزوی بهدست آوردن جهان. اما در پس آن، انگیزههای شخصیتر و دردناکتری وجود دارد. این سوال معمولاً زمانی در ذهن انسان شکل میگیرد که فرد در یک ارتباط انسانی با مشکل مواجه شده است؛ مثلاً با کسی در ارتباط است که او را رنج میدهد، صمیمی نمیشود یا دروغ میگوید، پرخاشگر یا دوریگزین است، یا رفتارهای پرخطری دارد که نه تنها به خودش، بلکه به شخص مقابل هم آسیب میزند.
دلیل دیگر به وجود آمدن این سوال این است که راه حلی ساده و سریع برای شخصی که در یک ارتباط مشکلدار گرفتار شده وجود ندارد؛ یعنی نمیتواند رابطه را قطع و ترک کند. آنقدر سرمایهگذاری عاطفی و عملی در این رابطه داشته است که نمیتواند از آن صرفنظر کند و تسلیم شود. به طور کلی، چیزی او را پایبند این رابطه کرده است.
در چنین شرایطی است که این سوال عمومی اما ریشهای درباره ذات انسان مطرح میشود که جوهر انسان چیست و آیا انسان انعطلفپذیر و تغییرپذیر است یا خیر؟ این نکته واضح و مبرهن است که حتی اگر انسانها بتوانند تغییر کنند، این تغییر بسیار سخت است. ممکن است در یک ارتباط مشکلدار به اینگونه مسائل برخورد کرده باشید:
هر بار مشکلی را با طرف مقابل مطرح میکنید، او عصبانی میشود و یا شما را به بیرحمی یا جزماندیشی متهم میکند. ممکن است گاهی تسلیم شود و به کاستیهایی که از سمت خودش وجود دارد اعتراف کند اما روز بعد همهچیز را انکار میکند. حتی ممکن است متوجه مشکل شده باشد و آن را بپذیرد اما در عمل نتواند آن را رفع کند.
در نتیجه، میتوان گفت سوال درباره تغییرپذیری انسان زمانی مطرح میشود که شخص یا اشخاصی در یک رابطه نمیخواهند و یا نمیتوانند تغییر کنند. از زاویه دیگری نیز میتوان به این سوال نگاه کرد. در واقع، برای پاسخدادن به پرسش تغییرپذیری انسان، باید ابتدا پاسخ سوالی دیگر را پیدا کرد: آیا درست است که بخواهیم کسی تغییر کند؟
افرادی که رفتار آنها باعث بروز مشکلاتی در رابطه شده است، احتمالاً به این سوال پاسخ منفی میدهند. شعار چنین افرادی این است که «هر کس همانطور که هست باید پذیرفته و دوستداشته شود».
تنها یک «انسان کامل» میتواند ادعا کند که برای رسیدن به شایستگی عشق دیگران، نیاز به رشد ندارد. ما میدانیم که هیچ انسانی کامل نیست و همه ما باید انتقادهای خیرخواهانه و درخواستهای مودبانه برای تغییر را با حسننیت بشنویم، به آنها فکر کنیم و در مواقع خاص، بهصورت جدی به آنها عمل کنیم. افرادی که دربرابر تغییر و انتقاد حالت تدافعی به خود میگیرند، دقیقاً همان کسانی هستند که بیش از همه به تلاش برای تکامل درونی نیاز دارند.
سوال مهم دیگری که پیش میاید این است که چرا تغییرکردن اینقدر سخت و دشوار است؟ معمولاً اینطور نیست که به محض نشان دادن مشکل به شخص مقابل، او تغییر کند. سرباززدن از تغییر، گاهی بسیار سرسختانهتر و ارادیتر است. شخصیت بعضی از افراد حول درک نکردن برخی مسائل شکل گرفته است. بعضی از افراد وجود مشکل را انکار میکنند و سعی میکنند آگاهی را با رفتارهایی چون مصرف مشروبات الکلی، کارکردن بیش از حد، خشونت، پرخاشگری و توهین به شخص مقابل پس بزنند. درواقع میتوان گفت شخصی که دربرابر تغییر مقاومت میکند همیشه ناآگاه نیست، بلکه گاهی بهصورت ارادی تلاش میکند که آگاه نشود. معمولاً در گذشتهی چنین افرادی یک مسأله وجود دارد که آنها از آن فرار میکنند؛ مسألهای که توانایی روبهرو شدن با آن را ندارند. در چنین شرایطی ما نه با یک فرد تغییرناپذیر، بلکه با یک فرد آسیبدیده مواجه هستیم. دلیل برخی از ناهنجاریها در رفتارهای بیرونی اینگونه افراد، وجود درگیریهای درونی است.
تغییرنکردن چنین شخصی برای ما آزاردهنده است زیرا متوجه مشکل اصلی او نیستیم. اما اگر خودمان را جای او بگذاریم و مشکلاتی که از سر گذرانده و تأثیراتی که این مشکلات بر او داشتهاند را درنظر بگیریم، میتوانیم برخورد واقعبینانهتر و مهربانانهتری داشته باشیم.
از طرف دیگر، وقتی متوجه مشکلات اساسی این فرد و تغییرناپذیری او میشویم، شاید به این سوال برسیم که چرا همچنان اصرار به ادامه این رابطه داریم؟ چرا برای یک امر محال تلاش میکنیم؟ چرا میخواهیم یک تجربه ناکام را دوباره تکرار کنیم؟ آیا مشکل از خود ما نیست که نمیتوانیم شکست را بپذیریم؟ کدام جنبه آسیبدیده از شخصیت و روان ما اصرار به تکرار چنین شکستهایی دارد؟ شاید این ما هستیم که باید تغییر کنیم و یاد بگیریم که به امید تغییرکردن دیگران، در روابط شکستخورده باقی نمانیم. این ما هستیم که باید انتخابهایمان را با دقت بیشتری انجام دهیم و افرادی را به زندگی خودمان وارد کنیم که پاسخگوی بیشتر نیازهای روحی و روانی ما باشند. گاهی باید بتوانیم برای نجات خودمان و دیگران، قاطعانهتر و حتی کمی بیرحمانه برخورد کنیم. شاید لازم است که ذهنیتمان را از نو بسازیم و کسی بشویم که تا ابد از خودش نمیپرسد که آیا دیگران تغییر میکنند یا کی قرار است تغییر کنند.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
مطالب مرتبط: