فیلم کوتاه فقط یه دونه زندگی
ژوئن 23, 2020داستان واقعی دزدان دریایی
جولای 6, 2020آلفرد هیچکاک و فن تعلیق در سینما
آلفرد هیچکاک و فن تعلیق در سینما
تنها داستانهایی که مخاطب را معلق نگه می دارند، میتوانند او را تا انتها نگه دارند.
این فیلم کوتاه به استفاده از فن تعلیق در سینمای آلفرد هیچکاک و تفاوت آن با شوک و غافلگیری می پردازد و به شدت به افزایش سواد سینمایی و روایی کمک می کند.
ترجمه در مدرسه زندگی فارسی
بخشی از مجموعهی «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند»
آلفرد هیچکاک به «استاد تعلیق» معروف است، ولی هیچکاک چطور حس تعلیق را در فیلمهایش ایجاد میکند؟
در این ویدیو من سعی میکنم با بررسی چند صحنه از فیلم «پرندگان» ساخته هیچکاک در سال 1963 به این سوال پاسخ دهم. یک صحنه در اوایل فیلم هست که شخصیت «ملانی» با بازی تیپی هدرن در عرض خلیج سوار قایق است. همه چیز عادی به نظر میآید تا اینکه ناگهان پرندهای به او حمله میکند.
خب قبل از اینکه بتوانیم تعلیق را تحلیل کنیم؛ ابتدا باید تفاوت بین تعلیق و شوک (غافلگیری) را مشخص کنیم. در کتابی به اسم هیچکاک نوشتۀ فرانسوا تروفو که گفتگویی طولانی بین این دو کارگردان است؛ هیچکاک در مورد تعلیق گفته: «این ضروری است که مردم در جریان تمام حقایق داستان باشند، در غیر اینصورت تعلیقی وجود ندارد»، به این معنی که اساساً کارگردان باید در فیلم اطلاعاتی را به مخاطبان ارائه کند که بدون آن تعلیق ممکن نیست.
او در مورد تفاوت بین شوک و تعلیق و چیزی که به آن «تئوری بمب» گفته میشود، چنین میگوید: «مثلاً من و شما نشستهایم و در مورد بیسبال فیلم «فرزندان انسان»، اثر آلفونسو کوارون حرف میزنیم. مثلاً حدود پنج دقیقه صحبت میکنیم. ناگهان یک بمب منفجر میشود. مخاطبان برای ده ثانیه به شدت شوکه میشوند. حالا بیایید همین موقعیت را دوباره در نظر بگیریم. فیلم «نشانی از شر»، اثر اورسون ولز که از اول به مخاطبان گفته و نشان داده میشود زیر میز یک بمب وجود دارد و قرار است پنج دقیقه بعد منفجر شود و ما همچنان در مورد بیسبال صحبت میکنیم. مخاطبان چه میشوند؟ با خود میگویند، چرا در مورد بیسبال حرف میزنید؟! یک بمب زیر میز است! فکری به حال آن بکنید! ولی کاری از دست آنها برنمیآید، نمیتوانند از صندلی خود برخیزند و وارد فیلم شوند.»
«- خانم لینکار خریدی نداشتید؟
- هی هی! من چیزی میشنوم…
- خانم شما شهروند آمریکا هستید؟
- صدای تیک تاک میشنوم!
- متوجه شدم.
- نه! واقعاً در سرم صدای تیک تاک میشنوم!
- بسیار خب، شب بخیر»
– مایک، حواست هست که این اولین مرتبهای است که با هم در کشور من هستیم؟ حواست هست که یک ساعت است نبوسیدمت؟…
این سکانس بیشتر از سه دقیقه واقعی تعلیق در فیلم «نشانی از شر» است؛ در مقایسه با چند ثانیه شوک که در فیلم «فرزندان انسان» تجربه کردیم. هر دو به انفجار ختم میشوند، اما تفاوت کلیدی در این است که در فیلم «نشانی از شر» به مخاطبان اطلاعاتی داده شده، در نتیجه نقش ما بهعنوان بیننده عوض شده است. ما دیگر رهگذری منفعل در داستان فیلم نیستیم و تبدیل به مشارکتکنندگانی فعال شدهایم و به این فکر میکنیم که چه زمانی بمب منفجر میشود و اینکه آیا شخصیتهای فیلم زنده میمانند یا خیر.
برگردیم به صحنه فیلم «پرندگان»؛ اینجا به مخاطبان اطلاعاتی داده نشده است و پرنده ناگهان وارد صحنه میشود و خیلی سریع هم پرواز میکند و دور میشود. در مقایسه با تعلیقی طولانی و کشدار، این یک شوک لحظهای و کوتاه است.
حالا صحنۀ مورد علاقۀ من از فیلم «پرندگان» را ببینیم که مثالی عالی از تعلیق است. درست همینجا وقتی ملانی (کاراکتر تیپی هدرن) د کنار مدرسه منتظر است و پرندگان آرام آرام جمع می شوند.
اطلاعاتی به مخاطبان داده میشود که تأثیرگذارتر هم هستند، زیرا پیش از آن یک نمونه از حملۀ پرندگان را دیدیم. تا این لحظه مشخص شده که پرندگان تهدیدی برای شخصیتها در داستان هستند، ولی در این صحنه، ملانی اصلاً در جریان نیست که یک پرنده پشتش نشسته است. در شش پلان بعدی، هیچکاک دو الگوی مجزا ایجاد میکند؛ الگوی اول در قاببندی است. دوربین مدام بین ملانی و پرندۀ پشتش پینگ- پنگوار در حرکت است. هر بار که روی پرندهها برمیگردیم تعداد پرندهها با سرعتی نگرانکننده رو به افزایش میرود و هر بار که کات میخورد و روی ملانی برمیگردیم دوربین به صورت بازیگر نزدیک و نزدیکتر میشود که با تنش رو به افزایش صحنه همسو است.
دومین الگو در تدوین است. کل این صحنه حدود دو دقیقه است؛ با پلانهایی طولانیتر روی صورت ملانی و پلانهای کوتاه از جمع شدن پرندهها، اما در پلان هفتم هیچکاک الگوی خودش را میشکند که 28 ثانیۀ دردناک به طول میانجامد.
به صدای وهمانگیز سرود بچهها دقت کنید که از مدرسه کناری به گوش میرسد. ماهیت تکراری و تقریبا آزاردهندۀ سرود، الگوهای قاببندی و تدوین مورد استفاده هیچکاک برای بالا بردن تعلیق را تقویت میکند. بالاخره ملانی متوجه خطری میشود که در نزدیکیش وجود دارد، ولی نه ملانی بهعنوان شخصیت اصلی و نه ما بهعنوان مخاطبان واقعاً آگاه نیستیم که شدت این خطر تا چه حدی هست، تا اینکه …
این یک صحنۀ فوقالعاده و پر از تعلیق است که به آرامی حس ترس را منتقل میکند. برای ایجاد تعلیق حتماً باید اطلاعاتی به مخاطب ارائه کرد. بدون اطلاعات، مخاطب چیز چندانی نمیداند؛ در نتیجه چیزی نیست که به آن اهمیت بدهد یا با آن ارتباط بگیرد. شاید این مفهوم ساده به نظر برسد، ولی نیاز به یک کسی مثل هیچکاک بود تا این تکنیک را به کمال برساند؛ برای همین است که هیچکاک «استاد تعلیق» است.
مدرسه زندگی فارسی
1 دیدگاه
خیلی جالب