میهن دوستی و بیست و نهم اسفند

در زمانه عجیبی زندگی میکنیم که استیصال و بنبست و تنگنا باعث شده بعضی آدمهای تحصیلکرده و محترم و شریف، با خونسردی به شما نگاه کنند و بگویند: «اگر با تجزیه کشوری، مردمش خوشبختتر میشوند، چرا که نه؟!»
بگذریم از اینکه هر تجزیهای به کویت و بحرین منجر نمیشود به ویژه در شمال خلیجفارس زیرا درک این مساله نیاز به دانش جغرافیای سیاسی دارد که ما هنوز به آن نپرداختهایم. اما چنین کجاندیشیهایی درباره آینده کشوری چون ایران، درست به اندازه وطنپرستیهای اغراق آمیز، حاصل احساسات است.
قوم یهود تا در “ارض موعود” نشسته بود، پراکنده بود و هر یکی به خون دیگری تشنه. وقتی امپراطوری رُم زمین را از زیر پایشان کشید، حرفشان را یکی کردند، دو هزار سال خواندند:
“سال آینده در اورشلیم،
سال آینده در اورشلیم،
سال آینده در اورشلیم…”
هزاران سال است که ملت ایران در ارض موعود خود نشسته است و بعضی تحصیلکردههای امروزش درگیر این پرسش فلسفی شدهاند که ایران را یک ملت بنامند یا نه!
همه ما ایرانیها در حسابهای شخصیمان کمی هویت به نام ترکی و لری و کردی داریم، اما بگذارید، اصل سرمایه به نام ایران بماند. بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم. اگر از امروز ایران راضی نیستیم، فردای آن را آتش نزنیم.
متاسفانه هر سال خریدار گفتمان متین و معتدل کمتر می شود اما در روز ملی کردن “نه ملی شدن” صنعت نفت بیایید برای روایت ایران آرزوی پیروزی کنیم و آرزو کنیم نسل نویی در ایران برآید که:
جزم اندیش و کهنه پرست و خرافی نیست اما کارکرد روانشناختی اعتقاد را می شناسد و دین ستیز و کینهتوز هم نیست.
نژاد پرست و متعصب نیست، نقاط ضعف تاریخی کشورش را میداند اما همزمان به گذشته شکوهمند ایران میبالد و دلگرم میماند.
متوهم نیست اما به آینده خوش بین و امیدوار است.
بدبین و “همه دشمن انگار” و انزواطلب نیست اما خوب درک میکند که بیگانگان هم برای ایران و ایرانی بهترین و صمیمانه ترین آرزوها را ندارند.
به کشورش مهری عاقلانه و بالغانه میورزد، با جغرافیای سیاسی، اقتصاد کلان، دانش کشورداری ، فلسفه تاریخ و هنرها و فنون و رموز و قدرت روایت آشنا است و میآموزد و به کار میبندد تا ایران آینده را خردورزانه و عاشقانه بسازد.
بی آنکه خود را ببازد و فنا شود، هوشمندانه و زیرکانه بسوی متحدان بالقوه دست دوستی دراز میکند و اتحاد سیاسی را عقد اخوت و ابدی تلقی نمیکند.
دوست داشتن ایران را آگاهانه برگزیدهاست و ابرهایی که از بالای سر این مملکت عبور میکنند، لرزه به جانش نمیاندازند. زیرا نمی باید “از عشق بی نصیب” بود و “عیب بی هنری” پذیرفتنی نیست.
میداند که ممکن است هدف بدخواهی و کارشکنی قرار گیرد، اما اینها را شخصی نمیکند، دلسرد نمیشود، عقب نمینشیند، حمله نمیکند، آهسته و پیوسته میرود، شب و روز..
دکتر ایمان فانی