آب و فرایندهای شناختی
سپتامبر 10, 2022اقتصاد حشیش کانابیس روانگردان
سپتامبر 14, 2022
اختلال دوقطبی یا بایپولار
این ویدیو به علایم، دلایل و درمان اختلال دوقطبی میپردازد و آنچه همه ما باید در ارتباط با این اختلال بدانیم.
کلمه دوقطبی یا بایپولار یعنی دو حد نهایت. برای میلیونها نفر که در اطراف جهان این بیماری را تجربه می کنند، زندگی تکه شده بین دوحقیقت متفاوت؛ سرخوشی و افسردگی.
هر چند تنوع زیادی در اختلال دو قطبی وجود دارد، بگذارید دو تایش را بررسی کنیم. نوع اول سرخوشی های شدید دارد که شاید در کنارش افسردگی باشد. نوع دو دوره های کوتاه تر و با شدت کمتر سرخوشی دارد که در میانش دوره های طولانی افسردگی رخ میدهد.
برای کسی که بین این دو قطب هیجانی نوسان میکند ممکن است حس تعادل برای یک زندگی طبیعی ناممکن بنظر بیاید. سرخوشی شدید نوع یک به اپیزودهای شیدایی معروف است و حس این دوره می تواند طیفی از تحریک پذیری شدید تا حس شکست ناپذیری باشد. ولی این دورههای سرخوشی از شادی وخوشی طبیعی فراتر میرود و علایم آزارنده ایجاد می کند مثل هجوم شتاب آلود افکار، بیخوابی، گفتار سریع و جویده، رفتار تکانشی و رفتارهای خطرناکی مثل سکس بی احتیاط یا ولخرجی خیلی شدید.
بدون درمان این اپیزودها بیشتر تکرار میشوند، شدیدتر میشوند و دیرتر رفع میشوند. فاز افسردگی دوقطبی به اشکال مختلف خودش را نشان میدهد: خلق افسرده، از بین رفتن علاقه به سرگرمی ها و دلخوشی های قبلی، تغییر اشتها، احساس بی ارزشی یا حس گناه شدید، بیخوابی یا پرخوابی، بیقراری یا کندی حرکات و افکار یا افکار مداوم خود کشی.
در جهان حدود یک تا سه درصد بزرگسالان طیف وسیعی از علایم را تجربه می کنند که تشخیص را میبرد بسمت اختلال دو قطبی. با درمان بیشتر این افراد اعضای فعال و مفید جامعه می مانند. و زندگی انتخابها و روابطشان الزاما تحت تاثیر بیماری قرار نمیگیرد ولی بهر حال برای خیلی عواقب جدی دارد.
و بیماری روی تحصیل، کار روابط امنیت مالی و امنیت شخصی شان اثر میگذارد. ولی چه چیزی باعث اختلال دو قطبی میشود. محققان فکر می کنند یک نقش آفرین کلیدی، شکل مدارهای عصبی مغز است. مغز سالم پیوندهای قوی بین نورونها را حفظ میکند چون مغز مدام خودش را مثل درخت هرس می کند و مدارهای بی استفاده یا مشکل دار حذف میشوند.
این روند مهم است چون مسیرهای عصبی بعنوان یک نقشه عمل میکنند برای همه کارایی که می کنیم. با ام ار آی عملکردی دانشمندان کشف کردند که توانایی هرس کردن نورونها احتمالا در افراد بایپولار به هم خورده است. یعنی رشته های عصبی آشفته شدهاند و شبکه ای ایجاد کردهاند که قابل رهگیری نیست.
چون افراد سیگنالها گیج کننده ای میگیرند و به اتکای این سیگنال ها افکار و رفتارهای غیر طبیعی پیدا می کنند. و حتی ممکن است در فازهای خیلی شدید علایم روان پریشی مثل گفتار و رفتار بهم ریخته، افکار هذیانی، بدبینی و توهم پیدا کنند. این به افزایش واسطه شیمیایی دوپامین در بعضی مسیرهای عصبی نسبت داده میشود.
ولی با همه اینها نمیشود این اختلال را به یک علت واحد نسبت داد. در عمل پیچیده است مثلا بادامه مغز در افکار حافظه بلند مدت و تحلیل هیجان دخیل است در این منطقه فاکتورهایی مثل ژنتیک و آسیب اجتماعی ممکن است شرایطی ایجاد کنند که فاز اول اختلال را کلید بزنند.
این مشکل تمایل دارد بصورت خانوادگی دیده بشود و میدانیم ژنتیک احتمالا نقش پررنگی در آن دارد. ولی معنی اش این نیست که ما ژن واحدی به این نام داریم. در واقع احتمال این اختلال با تعامل فاکتورهای زیادی مثل ژنهای متعدد و محیط تعیین میشود و چنان پیچیده است که هنوز داریم رویش کار می کنیم.
چون علتش پیچیده است، تشخیص و زندگی با این اختلال هم میشود یک چالش. با همه اینها بایپولار قابل کنترل است، داروهای خاصی مثل لیتیوم با ایجاد ثبات خلقی می توانند کمک کنند افکار و رفتار خطرناک را مدیریت کنیم. این داروهای تثبیت خلق فعالیت غیر طبیعی مغز را کم می کنند در نتیجه ارتباطات نرمال عصبی را تقویت می کنند.
سایر داروهای پرکاربرد شامل داروهای ضد جنون میشوند که اثر دوپامین را تغییر میدهند. و درمان الکتروکانوالسیو که شبیه یک تشنج کنترل شده است گاهی بعنوان درمان اورژانسی بکار میرود.
بعضی بیماران درمان را قبول نمی کنند چون میترسند منگ و گیج بشوند و خلاقیتشان از بین برود. ولی روانپزشکی مدرن بطور فعال تلاش میکند این اتفاقها نیافتد. امروزه پزشکان با هر بیمار مثل یک مورد ویژه برخورد میکنند و ترکیب خاصی از دارو و رواندرمانی را استفاده می کنند که اجازه میدهد حداکثر توان فرد بحالت بالفعل دربیاید.
و درکنار دارو درمانی افراد از تغییرات ساده هم سود میبرند. مثل ورزش مرتب، عادات خوب و منظم خواب و پرهیز از مواد و الکل. و همینطور پذیرش و همدلی خانواده و دوستان خیلی کارساز است.
فراموش نکنید این یک بیماری است، گناه فرد نیست و همه شخصیت و هویت فرد را تشکیل نمیدهد. با ترکیب دارو درمانی که در مغز اثر می کند و دوستان و خانواده که بر محیط اثر میکنند و خود بیمار که سعی جدی در توانمند سازی میکند، میتوان به تعادل در زندگی رسید.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
منبع: کانال یوتیوب TED-Ed
مطالب مرتبط: