شهرت، شکست و رسوایی!
16 دسامبر 2018
کارل مارکس و نقد سرمایه‌داری
16 دسامبر 2018
شهرت، شکست و رسوایی!
16 دسامبر 2018
کارل مارکس و نقد سرمایه‌داری
16 دسامبر 2018

درونگرایی و گوشه‌گیری

در دفاع و توجیه درونگرایی و گوشه‌گیری چه می‌توان گفت؟ چرا بعضی‌ها تنهایی را دوست دارند و از معاشرت خسته می‌شوند؟ آیا این موضوع غیر طبیعی است؟
وبسایت مدرسه زندگی THE SCHOOL OF LIFE

از آنجا که فرهنگ ما به اجتماعی بودن خیلی اهمیت می‌دهد، شاید بد به نظر بیاید اگر بخواهیم توضیح بدهیم که بعضی مواقع نیاز داریم تنها باشیم. شاید این نیاز را ارتباط بدهیم به مسائل شغلی. مردم عموماً نیاز به خلوت برای اتمام یک پروژه را درک می‌کنند. ولی در واقع این میل عمیق‌تر است و کمتر هم شأن و حرمتش حفظ شده است. اگر تنها نباشیم، حس می‌کنیم این خطر هست که یادمان برود چه کسی هستیم.
اگر جزو آن‌هایی باشیم که بدون دوره‌های تنهایی احساس خفگی می‌کنیم، آدم‌های دیگر را خیلی جدی می‌گیریم. احتمالاً بیشتر از افراد اصطلاحاً معاشرتی آدم‌ها را جدی می‌گیریم. خیلی دقیق به قصه‌هایشان گوش می‌دهیم، خودمان را وقف دیگران می‌کنیم و با احساس همدلی پاسخ می‌دهیم. در نتیجه نمی‌توانیم به‌طور نامحدود در جمع باشیم. کار به جایی می‌رسد که ظرفیتمان تمام می‌شود برای مکالمه‌هایی که جلوی روند افکارمان را می‌گیرد. دیگر مطالبات بیرونی که نمی‌گذارد به دغدغه‌های درون توجه کنیم کافی است. فشار برای بشکن زدن کافی است. فشاری که به سوداهای خفتۀ درون مجال نمی‌دهد. دیگر مجالی برای آن عقل سلیم نیست که ویژگی‌های منحصربه‌فردمان و سلیقه‌های ترسیم‌نشده‌مان را نابود می‌کند.
لازم است تنها باشیم چرا که زندگی بین جماعت زیادی سریع جلو می‌رود. جوک‌ها و بینش‌ها و هیجانات مبادله‌شده تمامی ندارد. گاهی  پنج دقیقه مراودۀ اجتماعی یک ساعت تحلیل نیاز دارد. خصلت عجیب ذهن ما این است که همۀ عواطفی که روی ما اثر می‌گذارند، درجا به‌طور کامل شناخته نمی‌شوند، درک نمی‌شوند یا درست حس نمی‌شوند. بعد از حضور در جمع کلی حس‌های فراوری‌نشده در درون داریم. شاید فکری که کسی مطرح کرد ما را مضطرب کرده است و بفهمی نفهمی وسوسه شده‌ایم زندگی‌مان را تغییر بدهیم. شاید یک حکایت آرزویی رشک‌انگیز در ما بیدار کرده است که جا دارد به آن گوش بدهیم تا رشد کنیم. شاید کسی یواشکی نیشی به ما زده است و هنوز فرصت نکرده‌ایم بفهمیم که رنجیده‌ایم. نیاز به خلوت و سکوت داریم، تا خودمان را تسلی بدهیم و توضیحی تنظیم کنیم که این بدجنسی از کجا آمده است.
ما حساس‌تر و نازکدل‌تر از آنیم که جرئت تصورش را داشته باشیم. با خزیدن به خلوت خویشتن، به نظر می‌آید ما دشمن دیگرانیم. اما لحظه‌های تنهایی ما ادای احترامی است به غنای حیات اجتماعی. اگر وقت تنهایی نداشته باشیم نمی‌توانیم آن کسی شویم که دوست داریم در جمع باشیم. آن وقت دیگر نظرات اصیل نخواهیم داشت. دیگر دیدگاه‌های زنده و موثق نخواهیم داشت. آن وقت به معنای منفی کلمه شبیه بقیه می‌شویم. میل ما به تنهایی از روی نفرت از بشریت نیست. از این است که ما به تبعات همراهی با دیگران تمام و کمال پاسخ می‌دهیم. دوره‌های طولانی تنهایی در واقع پیش‌شرطی است برای فهمیدن اینکه چطور دوست بهتر و همراه مهربان‌تری باشیم.
ترجمه: دکتر ایمان فانی
ویراستار: الهام نوبخت
سایر ویدیوهای ما درباره تنهایی
فلسفه معاشرت و گپهای روزمره
آیا آدمهای با‌هوش تنهاترند؟
تنهایی و تکامل

 

1 دیدگاه

  1. غزال خاکسار گفت:

    چقدر زیبا بود و برای من قابل درک
    انگار خودمم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!